گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
پرسش‌های اساسی جنگ نقد و بررسی جنگ ایران و عراق
جلد سوم
کمک‌های اطلاعاتی و مستشاری مستقیم امریکا به عراق‌





برخلاف تصورات موجود، کمک‌های اطلاعاتی امریکا به عراق و تغییر سیاست‌های امریکا پس از فتح خرمشهر، بر اساس تصمیم ایران به ادامه‌ی جنگ نبوده است بلکه با آشکار شدن علائم شکست عراق و احتمال پیروزی ایران، امریکایی‌ها مجددا به جنگ ایران و عراق توجه کردند و پس از عملیات فتح‌المبین کمک‌های اطلاعاتی و مستشاری امریکا به عراق به نحو بی‌سابقه و به شکل جدیدی آغاز شد. در واقع، نتایج حاصل از عملیات فتح‌المبین امریکا را برانگیخت تا به طور جدی سیاست حمایت از عراق را دنبال کند.
کمک اطلاعاتی امریکا به به عراق در درجه نخست نتیجه‌ی این ارزیابی بود که سازمان جاسوسی امریکا اخطار داد که عراق در آستانه‌ی سقوط است [428] و «سرنگونی صدام موجب تسریع روند گسترش بنیادگرایی اسلامی می‌شود.» [429] هوارد تیچر، عضو اداره‌ی امنیت ملی امریکا، درباره‌ی برداشت امریکا از وضعیت عراق و گزینه‌هایی که این کشور در برابر خود داشت می‌نویسد:
«در بهار 1982 عراق به لبه پرتگاه شکست در جنگ خود با ایران نزدیک شد، در ماه‌های مه و ژوئن 1982 (اردیبهشت و خرداد 1361) ایرانیان شکافی در خط دفاعی عراق در امتداد سرحد ایران - عراق و بین بغداد در شمال و بصره در جنوب، کشف کردند [430] ایران نیروی مهاجم سنگینی را فورا در شکاف خط دفاعی عراق وارد کرد. موفقیت ایران در شکستن خط دفاعی در این محل به قطع رابطه‌ی بغداد از بصره و در نتیجه، شکست عراق در جنگ منجر می‌شد.

[ صفحه 158]

سرویس اطلاعاتی ایالات متحده شامل اطلاعات ماهواره‌ای، هم شکاف حاصل از خط دفاعی عراق و هم تجاوز نیروهای ایرانی از شکاف مزبور را کشف کرده بودند. در آن زمان ایالات متحده در جنگ ایران و عراق در حالت بی‌طرفی بود، رئیس جمهور ریگان برای انتخاب یکی از دو راه تحت فشار واقع شده بود:
الف) حفظ بی‌طرفی کامل و آزاد گذاشتن ایران برای شکست دادن عراق.
ب) دخالت کردن و تدارک و مسائل کمک برای عراق.» [431] .
به گفته‌ی «دیوید نیوتون»، سفیر سابق امریکا در عراق، امریکا بسیار مشتاق بود که صدام در جنگ با ایران شکست نخورد و لذا امریکا بسیار کوشید تا از سقوط نیروهای عراق جلوگیری کند. [432] چنان که هوارد تیچر می‌نویسد:
«در ژوئن 1982 (خرداد و تیر 1361) ریگان، رئیس جمهوری امریکا بالاخره رأیش بر این قرار گرفت که ایالات متحده نمی‌تواند تحمل کند و اجازه دهد که عراق جنگ را در مقابل ایران ببازد. ریگان مصمم بر آن شد که ایالات متحده آنچه را ضروری و قانونی است انجام داده و مانع شکست عراق در جنگ با ایران شود. ریگان این تصمیم و سیاست را به صورت فرمول خاصی درآورد و در ژوئن 1982 دستوری تحت عنوان «دستور امنیت ملی» [433] (MSDD) صادر کرد.» [434] .
دستورالعمل جدید سبب شد جلسات اطلاعاتی عناصر امریکایی با عراقی‌ها برگزار شود. در این جلسات از نیازهای عراقی‌ها لیست‌برداری شد تا امریکا برای تأمین آنها اقدام نماید. [435] هوارد تیچر در همین زمینه می‌گوید:
«من شخصا در جلساتی شرکت داشتم که در آن رئیس سیا «کیسی» و

[ صفحه 159]

قائم‌مقام وی احتیاج عراق به بعضی سلاح‌ها از قبیل بمب‌های خوشه‌ای و توپ‌های ضد تانک زرهی را یادداشت و مورد توجه قرار می‌دادند [436] تا بلکه بتوانند حملات ایران را دفع کنند.» [437] .
تیچر سپس به جلسات شورای امنیت ملی امریکا و عقاید کیسی رئیس سیا اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«وقتی من در آوریل 1982 به کارمندان شورای امنیت ملی NSC ملحق گردیدم، رئیس سیا کیسی عقیده راسخ داشت که بمب‌های خوشه‌ای اسلحه‌ی مؤثر (نیروافزا) است که می‌توانست عراقی‌ها را در برابر «امواج انسانی» حملات ایرانیان قادر به دفاع سازد.» [438] .
توضیحات تیچر نشان می‌دهد امریکایی‌ها از ضعف‌ها و قوت‌های عراق و ایران و همچنین سیاست‌ها و برنامه‌های نظامی دو کشور آگاهی داشتند و بر پایه‌ی آن کمک اطلاعاتی و مستشاری در اختیار رژیم عراق قرار دادند. دامنه‌ی کمک‌های امریکا به عراق بسیار وسیع بود و تدریجا رو به افزایش گذاشت [439] ولی در بعد اطلاعاتی و مستشاری در چارچوب خاصی سازماندهی شد.
اریک رولو، سفیر سابق فرانسه در ترکیه و از روزنامه‌نگاران قدیمی (روزنامه لوموند)، در مقاله‌ای درباره‌ی سیاست‌های امریکا در جنگ ایران و عراق و حمایت امریکا از عراق می‌نویسد:
«بر اساس منابع خود امریکایی‌ها ما آگاهیم که سیا در بغداد دفتری داشت که

[ صفحه 160]

به طور منظم عکس‌هایی از طریق ماهواره تهیه می‌شد را به منظور برتری بر ایران در اختیار ارتش عراق قرار می‌داد. صدام چنان که بعضی‌ها می‌پندارند بی‌خرد نیست، جنگ او علیه ایران نه تنها با چراغ سبز امریکا بلکه با تشویق غربی‌ها هم بود.» [440] .
سرلشکر وفیق السامرایی، رئیس اطلاعات نظامی عراق و مسئول میز ایران در سرویس اطلاعاتی عراق، که بعدها به غرب متواری شد، درباره‌ی جلسات مشترک اطلاعاتی با امریکایی‌ها توضیحات مهمی ارائه می‌دهد که مکمل توضیحات هوارد تیچر، عضو شورای امنیت ملی امریکا، است. وفیق السامرایی در نحوه‌ی آغاز همکاری‌ها و توسعه‌ی آن می‌گوید:
«من در قرارگاه مقدم فرماندهی کل نیروها در بصره بودم. مرا فورا به بغداد فراخواندند. به محض آنکه به بغداد رسیدم مرا به یکی از خانه‌های مجلل سازمان کل اطلاعات، در کرانه‌ی رود دجله بردند در آنجا با سه نفر از اعضای سرویس اطلاعات مرکزی امریکا «CIA» ملاقات کردم.» [441] .
وی درباره‌ی مشخصات و درجات تیم امریکایی می‌گوید:
«یکی از آنها درجه‌ی بالایی داشت و راجع به خود و همکارانش می‌گفت که در ارتش دارای درجه ژنرالی هستند. نفر دوم پایش را در جنگ ویتنام از دست داده بود و نفر سوم مدتی در تونس و یمن کار کرده بود و زبان عربی می‌دانست.» [442] .
وی همچنین درباره‌ی زمان و نحوه‌ی همکاری‌ها می‌گوید:
«آنان آمده بودند تا مستقیما آمادگی خود را برای دادن اطلاعات لازم راجع به ایران اعلام نمایند. از اواخر مارس 1982 (فروردین 1361) آنها از طریق یک کشور عربی [443] این اطلاعات را در اختیار ما می‌گذاشتند من هم شمه‌ای از وضعیت نظامی و اطلاعاتی موجود را در اختیار آنها گذاشتم و آنها با خوشحالی تمام گزارش من را گوش می‌کردند.» [444] .

[ صفحه 161]

وفیق السامرایی درباره‌ی نوع اطلاعاتی که تهیه و در اختیار عراق قرار داده می‌شد می‌گوید:
«امریکایی‌ها نقشه‌ها و طرح‌های بسیار دقیقی راجع به یگان‌های ایرانی و همچنین کروکی‌های توضیحی که از تصاویر ماهواره‌ای اقتباس شده بود با خود آورده بودند. در آن مرحله از جنگ ما به این گونه نقشه‌ها و طرح‌ها نیاز مبرم داشتیم.» [445] .
وی در جای دیگری درباره‌ی روش امریکایی‌ها در تهیه‌ی اطلاعات و مشخصات آن می‌گوید:
«این سرویس‌های اطلاعاتی مجموعه اطلاعاتی را در اختیار ما گذاشتند که به وسیله وسایل فنی یا انسان‌ها تهیه شده بود. من عکس‌هایی که به وسیله ماهواره از اهداف نظامی یا بسیج نیروهای ایران تهیه شده بود، مشاهده کردم، ما براحتی می‌توانستیم تصویر سربازانی که در پادگان‌های آموزشی ایران در حال آموزش نظامی بودند را مشاهده کنیم، حتی کسی که در مراسم رژه دست و پایش را به صورت اشتباه حرکت می‌داد، نیز در این تصاویر مشخص بود. هنگامی که کارخانه‌های سیمان را بررسی می‌کردیم تعداد کیسه‌هایی که در یک مرحله روی کامیون‌ها بار می‌شد را شمارش می‌کردیم. ماهواره‌ها کلیه‌ی تحرکات ایرانی‌ها را در جبهه‌ها برای ما زیر ذره‌بین گرفته بودند، از حرکت تانک‌ها و توپ‌ها و قایق‌ها در هورها و در سواحل تا جابه‌جا شدن قرارگاه‌ها و ذخیره کردن تجهیزات پل‌سازی، ماهواره‌ها نتایج حملات هوایی و موشکی ما را نیز گزارش می‌دادند.» [446] .
گزارش‌های اطلاعاتی امریکایی‌ها به عراق علاوه بر اینکه موجب اشراف اطلاعاتی این کشور بر ایران شد، زمینه‌ی مقابله با اقدامات نظامی ایران را فراهم ساخت. در ابتدا، چنانچه السامرایی اشاره می‌کند کشوری عربی واسطه‌ی انتقال اطلاعات بود [447] ولی از سال 1984 به بعد و برقراری رابطه‌ی عراق با

[ صفحه 162]

امریکا افسرانی که در سفارت امریکا در بغداد مشغول به کار شدند اطلاعات را در اختیار عراق قرار می‌دادند. [448] .
جلسات اطلاعاتی امریکا با عراق با مسئولیت وفیق السامرایی و بحث درباره‌ی جنگ، پیش‌بینی‌ها و تحلیل در مورد آینده و سایر اطلاعاتی که درباره‌ی آرایش نظامی نیروهای ایران، تسلیحات و نقل و انتقالات انجام می‌شد، طی گزارشی در اختیار صدام قرار می‌گرفت و وی بطور کامل از مذاکرات طرفین مطلع می‌شد. [449] نتایج کمک اطلاعاتی امریکا [450] به عراق همراه با کمک مستشاری برای تغییر آرایش دفاعی عراق و آمادگی برای مقابله با تهاجمات ایران در عملیات رمضان، سرنوشت این عملیات را تغییر داد. به عبارت دیگر، اگر عملیات رمضان به پیروزی می‌رسید وضعیت جنگ شکل دیگری می‌شد حال آنکه بر اثر ناکامی ایران چنین تحولی انجام نشد.

تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان‌

ارتش اسرائیل در 14 خرداد 1361 برای منهدم کردن سازمان آزادی‌بخش فلسطین، خلع سلاح و اخراج رهبران فلسطینی، [451] به خاک لبنان تجاوز و تا بیروت پیشروی کرد. این تصمیم را مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل و آریل شارون، وزیر دفاع وقت، اتخاذ و اجرا کردند. در واقع، به بهانه‌ی ترور سفیر کبیر اسرائیل در لندن و در اصل به علت افزایش تهدیدات اسرائیل با استفاده از منطقه جنوب لبنان موجب شد تا این عملیات طراحی و اجرا شود. [452] .
تجاوز اسرائیل به لبنان و اشغال بخش وسیعی از خاک این کشور، علاوه بر اینکه بر تحولات منطقه‌ای و بر مناسبات اعراب با اسرائیل و تحولات سیاسی - نظامی در صحنه لبنان، تأثیر گذاشت روند تحولات جنگ ایران و عراق را نیز تحت تأثیر قرار داد و پیوستگی‌ها و تعاملات دو منطقه‌ی خلیج فارس و

[ صفحه 163]

خاورمیانه را تشدید کرد و نقطه‌ی آغاز ورود ایران به معادلات منطقه‌ی خاورمیانه و در صحنه‌ی درگیری با اسرائیل شد. پیامدها و تأثیر این تحول بیش از دو دهه ادامه داشته است و همچنان در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
ایران تهدیدات و تجاوزات اسرائیل علیه لبنان و فلسطینی‌ها را از ماه‌ها قبل با حساسیت پیگیری می‌کرد چنان که برخی از عملیات‌های آزادسازی مناطق اشغالی ایران، متأثر از این تحولات به نام‌های طریق‌القدس و بیت‌المقدس نام‌گذاری شد. حتی آقای هاشمی در نماز جمعه تهران بر استفاده فلسطینی‌ها از دستاورد این عملیات برای مبارزه با اسرائیل تأکید کرد.
ایران ضمن نگرانی از تحرکات اسرائیل، آزادسازی مناطق اشغالی و فتح خرمشهر را جشن گرفته بود. در چنین فضایی اجلاس نهضت‌های آزادی‌بخش با حضور رهبران آنها از کشورهای لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان، جنبش آزادی‌بخش مورو، جنبش آزادی‌بخش اریتره، چاد، تونس و میهمانانی از هندوستان برگزار شد. [453] در واکنش به تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان بلافاصله در روز 16 خرداد در جلسه‌ی سران سه قوه جمهوری اسلامی ایران بحث و قرار شد وزیر دفاع عازم لبنان شود. [454] آقای هاشمی نیز از شرکت‌کنندگان در کنفرانس نهضت‌ها درخواست کرد تا زمان بازگشت هیئت تأمل کنند. [455] بر اساس این تصمیم به گفته‌ی سردار غلامعلی رشید: [456] : «در تاریخ 17 خرداد 1361 هیئتی عمدتا از مسئولان نظامی جمهوری اسلامی ایران از جمله آقایان رضایی، فرمانده کل سپاه، سرهنگ سلیمی، وزیر دفاع، رفیق‌دوست، وزیر سپاه، شهید صیاد شیرازی، بنده و آقای ولایتی وزیر خارجه و آقای متوسلیان به کشورهای سوریه و لبنان مسافرت کردیم. در سوریه ملاقات‌هایی با آقای حافظ اسد، رئیس ستاد مشترک ارتش، و وزیر دفاع آنها داشتیم که واقعا از هیئت استقبال خوبی به عمل آوردند. در بحث‌هایی که در آنجا صورت گرفت تا آنجا پیش رفتیم که یک خط دفاعی

[ صفحه 164]

مشترک در خاک لبنان و روی ارتفاعات مشرف به بیروت تا معبر ورودی مرز سوریه با لبنان (اشتوره) درست کنیم. قرار شد ما با استعداد یک لشکر در وسط باشیم و سوریه هم در سمت چپ (شرق) و فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها سمت راست (غرب) ما قرار بگیرند. بنابراین توافقات اولین گروه‌ها از نیروهای نظامی از تیپ 58 ذوالفقار و دومین گروه، نیروهای لشکر 27 حضرت رسول (ص) در تاریخ 21 خرداد عازم سوریه شدند.» [457] [458] .
آغاز تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان، تنها 11 روز پس از فتح خرمشهر این تصور را به وجود آورد که هدف اصلی اسرائیل جلوگیری از پیروزی ایران بر عراق بوده است. چنان که آقای هاشمی در سخنانی گفت:
«ما اصلا اعتقاد داریم که جنگ عراق به خاطر اسرائیل بر ما تحمیل شد و ما به خاطر اسرائیل گرفتار جنگ هستیم. [459] و اگر ما در جنگ عراق پیروز نشده بودیم آن حادثه پیش نمی‌آمد و اصلا آن حادثه به وجود آمده که ما اینجا پیروز نشویم.» [460] .
رئیس جمهور اسلامی ایران نیز در همین زمینه گفت:
«امریکا و دولت‌های وابسته‌ی منطقه پس از مشاهده پیروزی رزمندگان، حساب کردند که ملت ایران با قدرت تمام‌نشدنی، بر آن است که کار رژیم بغداد را یکسره کند؛ لذا جریان لبنان را به عنوان ترفند سیاسی و قدرت‌نمایی مطرح نمودند.» [461] .
مهندس موسوی، نخست‌وزیر، نیز گفت:
«اسرائیل غاصب تنها با مشارکت و همدستی رژیم عراق می‌توانست نیروهای رزمنده و امکانات مادی و نظامی ما را به خود مشغول کند تا به مبارزه‌ی مستقیم با صهیونیسم برنخیزیم.» [462] .
در تحلیل سیاسی از ماهیت تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان بیشتر از اینکه این موضوع در چارچوب معادلات خاورمیانه و اهداف اسرائیل در این منطقه و در لبنان مورد توجه قرار گیرد، در چارچوب جنگ ایران و عراق قابل

[ صفحه 165]

بررسی است. هدف از این تجاوز جلوگیری از پیروزی ایران بر عراق و تجزیه قوای ایران با هدف جلوگیری از تمرکز نیروهای ایران برای نبرد با اسرائیل دانسته شد.
بر این اساس این باور به وجود آمد که: «توان ملت رزمنده و مسلمان ما برتر از آن است که مقابله با رژیم متجاوز و کافر عراق ما را از مقابله با امریکا و اسرائیل متجاوز بازدارد.» [463] و بر این مفهوم آقای شمخانی، قائم‌مقام وقت فرمانده سپاه، در سمینار نهضت‌های آزادی‌بخش در تهران تأکید کرد:
«نیروهای ما، رزمندگان ما بر این اعتقادند که جنگ در جنوب لبنان، جنگ با صدام و در نهایت جنگ با امریکاست و جنگ در خونین‌شهر نیز جنگ با «بگین» و جنگ با امریکاست. نیروهای خودمان را تقسیم می‌کنیم همان طوری که در خونین‌شهر خون را بر شمشیر به یاری پروردگار پیروز گردانیدیم، در «نبطیه» در «صور» «صیدا» نیز برآنیم که هر چه سریع‌تر سینه‌های خودمان را جلو بمب‌هاو موشک‌ها و سلاح‌های صهیونیستی باز بکنیم و عاشقانه شهید شویم و به لقاء الله برسیم و در نهایت با خون خویش اسرائیل رسوا را رسواتر سازیم.» [464] .
اراده و شور و نشاط نیروهای اعزامی [465] برای جنگ با اسرائیل بسیار زیاد بود چنان که وقتی مشخص شد سوریه برای اعزام نیروها از سوریه به لبنان و صحنه‌ی درگیری با اسرائیل عجله‌ای ندارد و به بهانه‌های مختلف مانع از انجام آن می‌شود حاج احمد متوسلیان در دیدار با رفعت اسد، که در آن زمان مرد شماره 2 سوریه به حساب می‌آمد، چنین می‌گفت:
«ما برای میهمانی به سوریه نیامده‌ایم شما بهتر می‌دانید که هنوز تکلیف جنگ ما با صدام یکسره نشده... اگر به هر علت قرار است حضور ما در سوریه صرفا در وجه المصالحه و برگ برنده‌ای در مذاکرات سیاسی باشد، ما اهل آن نیستیم.» [466] .

[ صفحه 166]

اعزام نیرو به لبنان علاوه بر آنچه قبلا گفته شد متأثر از این موضوع بود که با تصمیم‌گیری بر ادامه‌ی جنگ و ورود به خاک ایران، کشورهای عربی ایران را نیز مانند اسرائیل متهم کنند که به کشوری عربی حمله کرده است. آقای رضایی در این مورد می‌گوید:
«آقای هاشمی می‌گفت وقتی می‌خواهیم برویم داخل خاک عراق، احتمال حمله اسرائیل به لبنان وجود دارد و با جو اعراب مبنی بر اینکه ایران و اسرائیل همزمان به اعراب حمله می‌کنند ما بهتر است برویم آنجا بر اساس این منطق به لبنان رفتیم.» [467] .
متأثر از همین موضوع و برای جلوگیری از سوءاستفاده عراق از وضعیت سیاسی ایران برای پایان دادن به جنگ شرطی جدید گذاشته شد. مهندس موسوی در این زمینه می‌گوید:
«ما شرط دیگری را بر شرایط گذشته خود برای خاتمه‌ی جنگ با رژیم متجاوز عراق اضافه نموده‌ایم و آن دادن راهی برای عبور نیروهای زرهی و رزمنده ما به سمت جبهه‌های نبرد با اسرائیل جنایتکار می‌باشد و همه مسلمانان در سراسر جهان می‌دانند که این از حقوق اولیه یک ملت اسلامی است.» [468] .
آقای هاشمی نیز در مجلس شورای اسلامی جنگ لبنان و پیوستگی آن با جنگ ایران و عراق را تحلیل کرد و گفت:
«وقتی پیروزی ما محرز و امریکا درصدد شکست جمهوری اسلامی برآمد، هجوم اسرائیل به لبنان آغاز شد.»
وی سپس به تصمیم شورای عالی دفاع اشاره کرد:
«نمایندگان محترم می‌دانند که شورای عالی دفاع تصمیم گرفت یک شرط به شروط آتش‌بس (با عراق) اضافه کند و آن اینکه برای انتقال نیروهای رزمنده به قدس، راهی از خاک عراق در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده شود.» [469] تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و تصور پیوستگی این حادثه با جنگ ایران و عراق، واقعیتی جدید بود که منشأ تصمیم و رفتارهای جدیدی که به پاره‌ای از آنها اشاره شد. در عین حال، این پرسش وجود دارد که آیا در

[ صفحه 167]

برنامه‌های امریکا و اسرائیل چنین اهدافی پیش‌بینی شده بود؟ در این میان آیا عراق نقشی داشته است؟
در منابع خارجی به پیوستگی میان دو حادثه کمتر توجه شده است. در کتاب از تکریت تا کویت، بر موضوع بهانه‌ی اسرائیل برای تجاوز به لبنان که ترور سفیر این کشور در لندن بود تأکید می‌کند. بر اساس اطلاعات به دست آمده نوشته شده که رهبر آنها وابسته‌ی نظامی عراق در لندن است که تحت بازداشت قرار دارد. این موضوع به نقل از بیانیه‌ی دولت انگلیس به مناسبت شناسایی و دستگیری عوامل ترور نوشته شده است:
«دولت انگلیس در بیانیه‌ای که به مناسبت شناسایی و دستگیری عوامل سوءقصد به سفیر کبیر اسرائیل در لندن انتشار داد تأکید کرد که دولت عراق در لندن از طریق سفارتخانه خود سلاح‌های لازم را در اختیار دیگر تروریست‌ها قرار می‌داده است.» [470] .
روزنامه‌ی نیویورک تایمز بر اساس همین اخبار و با توجه به پیامدهای تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و با برجسته کردن نقش عراق نوشت:
«صدام حسین که شکست خود را در جنگ با ایران قطعی می‌بیند برای رهایی از دامی که خود گسترده است دست به حیله‌های عجیب و غریبی می‌زند. او بهترین نقشه را در تحریک احساسات اسرائیلی‌ها و وادار کردن آنها به حمله به لبنان می‌داند و در این کار خود تا حدی نیز موفق شده است. او دستور قتل سفیر کبیر اسرائیل در لندن را صادر کرد و از ایادی خود در آن شهر خواست تا هر چه زودتر او را از پای درآورند. اسرائیلی‌ها که می‌دانستند اگر دیر اقدام کنند کار مشکل خواهد شد و گروه تروریستی یاسر عرفات که صدام هم از آنها حمایت می‌کند به قدرت بیشتری دست خواهد یافت، به لبنان حمله کردند. صدام به خواسته و هدف خود رسیده و اکنون آن را بهانه‌ای برای تحقق آتش‌بس در جنگ با ایران قرار داده است.» [471] .
عناصر اصلی این نظریه با محور قرار دادن نقش عراق، بر اساس اطلاعات مندرج در بیانیه‌ی دولت انگلیس، و همچنین پیامدهای این حادثه برای عراق

[ صفحه 168]

شکل گرفته است. در عین حال، نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که انتشار این گونه اخبار و تحلیل‌ها برای کاهش تأثیر و پیامدهای تجاوز اسرائیل، در جهان عرب بوده است.
علاوه بر این، در مجله‌ی لبنانی الشراع نیز به موضوع پیوستگی توجه و نوشته شده است:
«همچنان که جنگ لبنان محرک اصلی انتقال انقلاب اسلامی ایران از حالت دفاعی به حالت تهاجمی شد. نبرد خرمشهر نیز انگیزه اصلی حمله اسرائیل به لبنان بود.پس از حمله ایران به خرمشهر و آزادسازی آن، مشخصا منافع امریکا و اسرائیل و بقای صدام در مخاطره قرار گرفت و اسرائیل با همدستی امریکا به منظور حفاظت از منافع خود و تلاش برای بقای صدام به لبنان حمله کرد.»
در این مجله به نقل از برژنف آمده است:
«جنگ لبنان، صدام را از سقوط نجات داد.» [472] .
تدریجا پس از گذشت دو هفته از زمان تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و اعلام آمادگی عراق برای عقب‌نشینی از خاک ایران، ایران تصمیمات جدیدی گرفت. آقای هاشمی که پیش از این بر آمادگی ایران برای جنگ در دو جبهه اعلام آمادگی کرده بود و در سخنانی اعلام کرد: «تنها راه مبارزه با اسرائیل، اتحاد سپاه و ارتش مشترک مسلمانان است.» [473] ایشان سپس تأکید کرد:«ما در حال حاضر اصالت و تقدم را به جنگ با عراق می‌دهیم.» [474] .
عقب‌نشینی نیروهای عراق [475] در 30 خرداد 1361 و با سخنرانی صدام، آغاز شد. امام یک روز بعد، با درک از ماهیت مواضع و رفتار جدید عراق و امریکا، به ضرورت بازگشت نیروها از لبنان تأکید کردند و فرمودند:
«اینها می‌خواهند جوانان ما را از جبهه‌ها منصرف کنند و آنها را سرد کنند. اگر عراق پیروز شود، مطمئن باشید که شما در لبنان هیچ کاری نمی‌توانید بکنید. ما می‌خواهیم قدس را نجات بدهیم ولی بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس نمی‌توانیم.» [476] .

[ صفحه 169]

امام علت تصمیم‌گیری ایران را توضیح دادند و فرمودند:
«ملت سلحشور و دولت انقلابی ایران اگر مسئله جنگ عراق و توطئه برای اغفال ما از آنچه به آن مبتلا هستیم و نقشه برای شکست ما در دو جبهه نبود، به گونه‌ای دیگر عمل می‌کرد.» [477] .
از نظر امام آنچه انجام شد نوعی غفلت بود و تداوم آن به معنای شکست ایران در هر دو جبهه‌ی جنگ با عراق و اسرائیل بود. متعاقب تصمیم امام، [478] .
آقای هاشمی اظهار داشت: «امام توجه خاصی به تقدم جنگ در مرزهای ایران بر جنگ در لبنان داشتند.» [479] وی افزود که دوستان ما در جهان عرب و هم در داخل نیز این نظر را مطرح کرده‌اند. همچنین آقای هاشمی هدف تجاوز اسرائیل را تحت‌الشعاع قرار دادن پیروزی‌های ایران اعلام و تأکید کرد: «از تذکرات امام با همه وجود استقبال می‌کنیم.» [480] .
به دستور امام نیروهای اعزامی به کشور بازگشتند اما با موافقت ایشان تعدادی از نیروها برای آموزش مردم لبنان در منطقه باقی ماندند و هسته‌های مقاومت در برابر متجاوز تشکیل دادند و شیعیان لبنان را تحت عنوان حزب‌الله سازماندهی کردند و حملات علیه ارتش اسرائیل را گسترش دادند و مهمترین و برجسته‌ترین شکست سیاسی - نظامی را بر اسرائیل وارد کردند. این رخداد مهم و استراتژیک علاوه بر اینکه به تحقیر اعراب در برابر اسرائیل، به دلیل شکست‌های پی‌درپی پایان داد، تأثیر وسیعی بر مردم فلسطین و شکل‌گیری انتفاضه مسجدالاقصی داشت و هم اکنون بیشترین مخاطرات را در موجودیت رژیم اسرائیل به وجود آورده است.

[ صفحه 170]


عقب نشینی نیروهای عراق از مناطق اشغالی‌

اشاره

در پاسخ به درخواست کمیته‌ی صلح سازمان کنفرانس اسلامی برای متوقف کردن جنگ و با توجه به تجاوز اسرائیل به لبنان، در تاریخ 19 خرداد 1361 جلسه‌ی شورای فرماندهی انقلاب عراق به ریاست صدام حسین تشکیل شد. در این جلسه به عقب‌نشینی از خاک ایران تصمیم گرفته شد و آن را با صدور اعلامیه‌ای در تاریخ 20 خرداد اعلام کردند. در همین روز، نماینده‌ی عراق در سازمان ملل متن اعلامیه‌ی دولت عراق را برای دبیر کل سازمان ملل ارسال کرد. در این اعلامیه درباره‌ی مکان عقب‌نشینی و زمان آن آمده است:
«آمادگی عراق را برای عقب‌نشینی فوری نیروهای خود از کلیه‌ی شهرها و اراضی ایران، از جمله قصر شیرین، مهران، سومار و خسروی تا مرزهای بین‌المللی اعلام می‌دارد. عقب‌نشینی در مدت دو هفته به اتمام خواهد رسید.» [481] .
همچنین در این اعلامیه تأکید شد اگر نهادهای موجود نتوانند درباره‌ی مسائل مورد اختلاف مستقیما با ایران به راه‌حلی برسند، عراق حاضر است هر رأی داوری را که سازمان کنفرانس اسلامی یا جنبش غیرمتعهد یا شورای امنیت صادر کنند، بپذیرد. در این اعلامیه درباره‌ی علت تصمیم عراق آمده است:
«تصمیم‌گیری عراق برای متوقف ساختن کلیه‌ی عملیات نظامی، ناشی از این درک عمیق است که کلیه کوشش‌ها باید در جهت رویارویی با صهیونیست دشمن هدایت شود.» [482] .
در واکنش به این تصمیم عراق، جلسه‌ی شورای عالی دفاع تشکیل شد. آقای هاشمی اعلام آمادگی عراق را برای عقب‌نشینی به نقل از فرمانده‌ی نیروی زمینی ارتش - که نیمه شب در تماس تلفنی موضوع را به ایشان اطلاع داده است - ذکر می‌کند و می‌نویسد: «احتمالا این حیله‌ای برای نجات صدام و بهره‌برداری از تجاوز اسرائیل به لبنان است و همین هم جزء اهداف امریکا و اسرائیل است.» [483] چنین برداشتی از ماهیت تصمیم اخیر عراق رواج داشت؛ چنان که مهندس موسوی، نخست‌وزیر وقت، نیز در واکنش به اقدام جدید عراق اعلام کرد:

[ صفحه 171]

«عراق در تلاش است تا با استفاده از فرصت به دست آمده به خاطر حمله‌ی اسرائیل به لبنان از طریق سیاسی از جمله توسل به ابرقدرت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی و حتی مسائل عاطفی جلو ضربات نهایی نیروهای خودی را که برای احقاق حقوقمان بر دشمن وارد خواهیم کرد، بگیرد. و مسئله تعیین متجاوز را در محاق فراموشی قرار دهد و از عواقب تجاوز خویش بگریزد.» [484] .
اعلام تصمیم جدید عراق با بازگشت هیئت اعزامی ایران به سوریه مصادف شد؛ لذا در جلسه‌ی شورای عالی دفاع، که در دفتر امام بود [485] این موضوع نیز بحث شد. سردار رشید، یکی از اعضاء هیئت اعزامی، درباره‌ی این جلسه می‌گوید:
«در بازگشت از لبنان، مستقیما به خدمت حضرت امام رفتیم، به نظرم می‌رسد که جلسه‌ی شورای عالی دفاع هم برقرار بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و آقای هاشمی هم حضور داشتند، اوایل مغرب بود و قرار نبود که در اتاق حضرت امام جلسه شروع شود که دیدیم حضرت امام دارند برای نماز آماده می‌شوند، دیگران هم با شوق نماز را به جماعت به جای آوردند. بعد از اتمام نماز، حضرت امام روی همان سجاده به طرف جمع برگشته و گفتند: «همین جا بحث کنیم.» جمع ما در یک نیم دایره بر گرد حضرت امام حلقه زدیم و توسط برادر رضایی و آقای ولایتی گزارش مفصلی از سفر داده شد.» [486] .
سپس امام تأکید کردند که وارد ریز مسائل اجرایی نمی‌شوم و نظریات خود را با ذکر مثالی توضیح دادند و سپس نتیجه‌گیری کردند:
«اینطور نباشد که شما بین زمین و آسمان در لبنان رها شده و پشتیبانی و عقبه نداشته باشید. کمک کردن درست اما از راهش. راه شما زمینی است که باید از سه، چهار کشور عبور کنید. شما که به لحاظ جغرافیایی به لبنان وصل نیستید و مشکل ارتباط زمینی دارید. اگر بخواهید بجنگید، کار آسانی نمی‌باشد؛ زیرا در تداوم پشتیبانی گرفتار خواهید بود.» [487] .
نظر امام برای بازگشت نیروها از لبنان که 10 روز بعد در سخنرانی عمومی اعلام شد، بیشتر متأثر از ماهیت تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و گزارش هیئت اعزامی از وضعیت موجود و مهمتر از آن همزمان بودن این وضعیت با

[ صفحه 172]

تصمیم و اقدامات جدید عراق بود. امام با در نظر گرفتن تمام جوانب حضور نیروهای ایران را در لبنان مثبت ارزیابی نمی‌کردند.
در ادامه‌ی جلسه‌ی سوم و ششم خرداد در این جلسه نیز مجددا ادامه جنگ مورد بحث قرار گرفت. آقای هاشمی در گزارش این جلسه ضمن اینکه دوگانگی نظر امام را توضیح می‌دهد به تصمیم‌گیری امام بر اساس نظر نظامیان اشاره می‌کند:
«راجع به مسائل جنگ تصمیم گرفتیم... امام در مورد ادامه‌ی جنگ قاطع‌اند و اجازه نمی‌دهند حتی به گونه‌ای بحث شود که کوچک‌ترین تردیدی در جامعه و نیروها بروز کند و اهداف جنگ را به گونه‌ای اعلام می‌کنند که همگی خودشان را برای مدت طولانی آماده کنند و ضمنا توافقی برای ورود به خاک عراق هم نداشتند. در جلسه‌ی عصر هم خدمت امام، فرماندهان نظامی با حضور ما با امام بحث کردند و کارشناسانه ثابت کردند که ادامه‌ی جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست. دشمن در جاهای زیادی از خاک ما است و اگر مطمئن بشود که نظام ما به خاک او وارد نمی‌شود، یا ورود جزئی خواهد داشت، نه امتیاز خواهد داد و نه از نقاط حساس بیرون خواهد رفت و هر وقت آمادگی پیدا کرد در خاک ما پیشروی می‌کند و با این استدلال امام را قانع کردند که با ورود به خاک عراق در جاهایی که مردم نیستند یا کم‌اند و آسیب نمی‌بینند؛ موافقت کنند.» [488] .
در حالی که تصمیم جدید عراق در تاریخ 20 خرداد اعلام شد ولی تا سخنرانی صدام در تاریخ 30 خرداد هیچ گونه اقدامی برای عقب‌نشینی ارتش عراق صورت نگرفت. در واقع، صدور اعلامیه تنها به معنای اعلام این تصمیم بود ولی سخنرانی صدام نقطه‌ی آغاز اجرای آن بود. سخنرانی صدام در واقع بیانیه‌ای سیاسی - نظامی بود که روند گذشته‌ی جنگ، ماهیت و علت تصمیم‌گیری عراق را تشریح می‌کرد و اشاراتی به آینده بود.
صدام در سخنرانی خود، که از رادیو صوت‌الجماهیر مستقیم پخش شد، هدف عراق را از جنگ دفاعی ذکر کرد و گفت:

[ صفحه 173]

«ما از همان آغاز گفتیم جنگی که ناگزیر از ورود به آن شدیم جنگ دفاعی است اما جنگ دفاعی از نوع جدید است.» [489] .
در واقع صدام با توضیح جنگ دفاعی از نوع جدید [490] در نظر دارد علت پیشروی در خاک ایران و اشغال آن را بیان کند، لذا می‌گوید:
«نیروهای دشمن را به عقب راندیم و آنها را تا داخل سرزمین ایران دنبال کردیم و بدین ترتیب پوشش دفاعی شهرهای خویش را از گزند دشمن حفظ کردیم.» [491] .
وی همچنین در پاسخ به کسانی که سؤال می‌کردند چرا در آن زمان عراق برخی از شهرهای ایران را اشغال نکرد، می‌گوید هدف ما اشغال شهرهای ایران نبود بلکه فقط به خاطر حفظ شهرهای مرزی [492] وارد خاک ایران شدیم و آماده بودیم تا با اعتراف به حقوق عراق از این مناطق عقب‌نشینی کنیم ولی آنها می‌گفتند جنگ باید در جبهه‌های جنگ [493] حل و فصل شود. [494] .
صدام پس از توضیحات بالا، درباره‌ی اینکه آیا عراق شکست خورده یا پیروز شده است و اساسا معنای شکست‌های نظامی، و عقب‌نشینی چیست؟ توضیحات مهمی می‌دهد. صدام معتقد است عراق دژ مستحکم جبهه‌ی شرقی اعراب است و ایران به دنبال شکستن این دژ بوده است. [495] بنابراین، اگر توطئه ایران در نطفه خفه نمی‌شد ظلمت و تاریکی خمینی‌ایسم و صهیونیسم تمامی کشورهای شرق عربی را فرامی‌گرفت و کل سرزمین عرب زیر بار سلطان فارس و صهیونیسم درمی‌آمد. در حالی که پیش از این صدام ماهیت جنگ را دفاعی اعلام می‌کند در اینجا خطاب به مردم عراق

[ صفحه 174]

می‌گوید:«جنگ شما ملی نبود بلکه جنگی از برای امت بود.» [496] صدام اضافه می‌کند:
«این جنگ به تمام معنا قومی بوده و امتداد مبارزات برای آزادی و استقلال است که ملت عراق برای رهایی از زیر یوغ استعمار، انجام داده است.» [497] .
وی سپس به تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و اوضاع سیاسی - اجتماعی این کشور اشاره می‌کند و می‌گوید: «اگر دشمن امت موفق می‌شد؛ تجربه‌ی لبنان دردمند در پیش روی ما است و اگر عراق از همان روز نخست آگاهانه و با قدرت به مقابله برنمی‌خاست ده برابر لبنان قربانی می‌داد.» [498] .
صدام بر اساس این توضیحات نتایج جنگ را ارزیابی می‌کند. وی معتقد است کشورهای حامی ایران شایعه کردند و اطلاعاتی دروغ مبنی بر پیروزی ایران و شکست عراق پخش کردند و هدفشان از این کار تضعیف روحیه‌ی ملت ایران و شکست عراق است. وی می‌گوید: «کسانی که این سخنان را می‌گویند فکر می‌کنند عراق می‌خواست در سرزمین‌های ایران نفوذ خود را توسعه دهد و هم اکنون عراق در این امر ناکام مانده است.» [499] صدام در اثبات پیروزی عراق و شکست ایران و در نفی نظر کسانی که تعداد اسرای عراق را بخصوص در خرمشهر زیاد می‌دانستند می‌گوید: «اینها باید به میزان تلفات هنگفت ایرانی‌ها بخصوص در این جنگ و جنگ‌های دیگر بنگرند، [500] تلفات و خساراتی که بر ایران وارد شده است حتی کارشناسان نمی‌توانند میزان آن را برآورد کنند.» [501] وی سپس در مورد وسعت مناطق اشغالی خطاب به مردم عراق می‌گوید: «کنترل خود را به بیش از 20 هزار کیلومتر مربع از خاک آنها تثبیت نمودید و هم اکنون ارتش دلیر شما همچنان چهار شهر ایران را در دست دارد نظیر قصر شیرین و سومار و مهران و خسروی و مساحت بزرگی نیز از خاک آنها را در دست دارد.» [502] .
وی به مساحت مناطق اشغالی اشاره می‌کند و می‌گوید ایران طی 21 ماه تاکنون نتوانسته سرزمین‌هایی را که عراقی‌ها اشغال کرده‌اند، بازپس گیرد. [503] .
صدام پس از این توضیحات نتیجه می‌گیرد: «عراق توانست در این جنگ

[ صفحه 175]

امنیت، حاکمیت و حقوق خود را به دست آورد.» [504] و «جمع کارشناسان امور نظامی می‌توانند چنین نتیجه بگیرند که عراق در این نبرد پیروز شده است است.» [505] صدام در این سخنرانی به تلاش‌های عراق برای پایان دادن به جنگ و رفتار مثبت با فعالیت کمیته‌ی صلح سازمان کنفرانس اسلامی، غیرمتعهدها و نماینده‌ی دبیر کل سازمان ملل و سایر موارد [506] اشاره می‌کند و از واکنش ابرقدرت‌ها در مورد جنگ و سیاست اظهار شگفتی می‌کند و می‌گوید:
«و چیز شگفت‌انگیزتر این است که ابرقدرت تنها نظاره‌گر جنگ میان ایران و عراق بودند بدون اینکه هیچ گونه تلاشی جهت پایان آن نمایند، در حالی که این دو ابرقدرت همیشه کشمکش‌های نظامی کشورهای جهان را حل و فصل کرده‌اند. همان طوری که می‌دانیم این جنگ در یکی از حساس‌ترین و خطرناک‌ترین مناطق جهان واقع شده است که منافع بین‌المللی را در خود جای می‌دهد. جهان معاصر تا به حال هیچ وقت نظیر این صحنه را به خود ندیده است جنگی که حدود دو سال ادامه دارد بدون اینکه کسی برای خاتمه آن سعی جدی مبذول دارد.» [507] .
در اظهارات صدام آنچه اهمیت بیشتری دارد همین اشاره به سیاست ابرقدرتهاست. در واقع، صدام برای توجیه شکست و عقب‌نشینی توضیحاتی داده است ولی آنچه درباره‌ی سیاست ابرقدرت‌ها می‌گوید گلایه و اشاره‌ای است به ماهیت سیاست ابرقدرت‌ها نسبت به جنگ. صدام جدا از توجیهات درباره‌ی شروع جنگ، بواقع امتیاز حمایت امریکا و اروپا و شوروی و کشورهای منطقه را داشت و به این موضوع کاملا آگاه بود و درباره‌ی منطقه‌ی خلیج فارس و تأثیر جنگ بر این منطقه نیز آگاهی داشت. بنابراین، موافقت ابرقدرت‌ها باادامه‌ی جنگ و رفتار نظاره‌گر آنها، از نظر صدام شگفت است. به نظر می‌رسد عراق پی برده بود که نوعی توافق بر جنگ فرسایشی وجود داشته است که هدفش انهدام انرژی حاصل از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و قدرت و توانمندی عراق برای توسعه قدرت خود در منطقه بوده است.
صدام در پایان سخنرانی خود مجددا تأکید می‌کند که در 21 ماه نبرد

[ صفحه 176]

نیروهای مسلح برای دفاع از عراق در داخل خاک ایران، هدف ما حفظ سرزمین نبود بلکه انهدام ماشین جنگی بود. از این رو، از مسافتی در این منطقه یا در منطقه دیگر به منظور کاستن از قربانی‌ها عقب‌نشینی کردیم. [508] وی به این موضوع اشاره کرد که چون ما «احساس مسئولیت می‌کنیم می‌باید تصمیماتی را بگیریم تا بدین وسیله فرصت از دشمن گرفته شود و بهانه‌ی ادامه‌ی جنگ را از بین ببریم.» وی تجاوز اسرائیل را به لبنان به دلیل اینکه عراق سرگرم جنگ بود ذکر می‌کند [509] و درباره‌ی تصمیم عراق می‌گوید:
«این تصمیم مسئولانه در درجه‌ی نخست مبتنی بر تضمین‌های ذیل است،
1- خنثی کردن بخش اعظم بهانه‌هایی که رژیم مرموز تهران چنگ زده تا به جنگ ادامه بدهد.
2- رژیم تهران را در برابر آزمایش حساس قرار داده تا ما بعضی مقاصد حقیقی او را در برابر افکار عمومی جهان برملا گردانیم.»
این بود توجیه‌هایی که این تصمیم ما بر آن استناد دارد.» [510] .
صدام در پایان سخنان خود افزود هر چند موضع ایران در قبال بیانیه‌ی شورای فرماندهی انقلاب (10 / ژوئن / 1982 برابر 20 خرداد 1361) غیرمسئولانه و منفی بود، شورای فرماندهی تصمیم گرفت به مضمون این بیانیه پایبند باشد و نیروهای خود را از شهرها و سرزمین‌های ایران از امروز تا حداکثر 10 روز آینده به عقب‌نشینی وادارد. و ما این کار را به پایان خواهیم رساند. [511] .
عقب‌نشینی نیروهای عراق از تاریخ 30 خرداد آغاز شد و صدام نیز به نیروها فرمان داد تا تدابیر احتیاطی از جمله آمادگی برای «دفع حملات» و «اجرای طرح‌های از قبل تهیه شده» در صورت نیاز را رعایت کنند. [512] با خاتمه‌ی عقب‌نشینی نیروهای عراق، فرمانده کل نیروهای مسلح عراق با صدور بیانیه‌ای اتمام عقب‌نشینی را بنابر تصمیم مورخ دهم ژوئن 1982 (20 خرداد 1361) و سخنان صدام در بیستم ژوئن 1982 (30 / 3 / 1361) به مدت 10 روز اعلام کرد. [513] نماینده‌ی دائم عراق در سازمان ملل نیز در نامه‌ای خطاب به دبیر کل سازمان ملل به تصمیم شورای فرماندهی عراق و اعلام آتش‌بس

[ صفحه 177]

یک طرفه برای انجام عقب‌نشینی اشاره کرد و نوشت:
«اکنون عملیات عقب‌نشینی نیروهای عراق به مرزهای شناخته شده بین‌المللی تکمیل شده است.» [514] .
روزنامه‌ی الجمهوریه، چاپ عراق، عقب‌نشینی این کشور را آزمایشی سخت برای روشن شدن ماهیت واقعی ایران نامید و پیش‌بینی کرد با مخالفت ایران قدرت و اراده‌ی ملت عراق افزایش خواهد یافت و بسیج خواهند شد. [515] سعدون حمادی در سفر به هند برای فراهم ساختن زمینه‌های برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد با توجه به عقب‌نشینی نیروهای عراق اعلام کرد اقدام بعدی در این زمینه باید اعلام آتش‌بس باشد. [516] صدام نیز در مصاحبه‌ای با خبرنگار مجله‌ی تایم به تحولات جدید در مورد گزینه‌های ایران توجه کرد و گفت:
«در وضعیت کنونی، رژیم ایران دو راه در پیش‌رو دارد:
اول، اینکه نیروهای خود را در همان مواضع فعلی نگه داشته و به تبادل آتش توپخانه ادامه بدهد.
دوم، اینکه درصدد نفوذ به خاک ما برآید. چنانچه ایران به عراق حمله کند شکست خواهد خورد و نخواهد توانست رژیمی را که نوکر تهران باشد. به عراق تحمیل نماید و مجبور خواهد شد همزیستی مسالمت‌آمیز با عراق را بپذیرد.» [517] .
عراقی‌ها با مانوری [518] سیاسی - تبلیغاتی عقب‌نشینی از خاک ایران را برای به دست‌گیری ابتکار عمل در دو عرصه‌ی سیاسی و نظامی دنبال کردند؛ در عرصه‌ی سیاسی، عراق با عقب‌نشینی و ادعای صلح‌طلبی، به محدود کردن پیشروی نیروهای ایران در داخل خاک عراق نظر داشت و با این اقدام، امکان حمایت بین‌المللی از عراق و فشار به ایران را افزایش داد. در عرصه‌ی نظامی، عراق با

[ صفحه 178]

تمرکز قوا در مناطق حساس برای مقابله با تهاجم احتمالی ایران و نفوذ به داخل خاک عراق آمادگی یافت.
در حالی که عراق مدعی عقب‌نشینی از خاک ایران بود ولی شواهد و قرائن بیان کننده‌ی استقرار نیروهای عراقی در مناطق میانی در ارتفاعات استراتژیک و پاسگاه‌های مرزی بیات، واوی، ربوت، پیچ‌انگیزه، سمیده، فکه (در ایلام) بود. همچنین عراقی‌ها 14 حلقه از 18 حلقه‌ی چاه نفت منطقه‌ی بیات (موسیان) را در اختیار داشتند. [519] اظهارات مقامات رسمی عراق نشان می‌داد عراق همچنان در بخشی از مناطق اشغالی حضور دارد. سفیر عراق در پاکستان، احمد ظفر الگیلانی، می‌گوید: «نیروهای ما مناطقی را ترک کرده‌اند که ارزش از دست دادن نفرات را به خاطر حفظ آنها نداشته‌اند.» [520] معاون اول صدام، طه یاسین رمضان، به مفهوم جدید مرز طبیعی اشاره می‌کند و می‌گوید:
«نیروهای عراقی که در داخل خاک ایران هستند تنها به مناطقی که عراق آنها را مرز طبیعی خود می‌داند عقب‌نشینی خواهند کرد.» [521] .
طارق عزیز، معاون نخست‌وزیر عراق، نیز در کنفرانسی مطبوعاتی تصریح کرد نیروهای عراقی از تمام مناطق بیرون نرفته‌اند و در بخش‌هایی از خاک ایران باقی مانده‌اند. وی اعلام کرد:
نیروهای عراقی شش منطقه‌ی مرزی به وسعت 372 مایل مربع را در دست دارند.» [522] .
صدام نیز بعدها یکی از علل اصلی عقب‌نشینی نیروهای عراقی را علاقه به فراهم ساختن وضعیت مناسب برای برگزاری موفقیت‌آمیز کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد ذکر کرد. [523] و در مصاحبه با روزنامه‌ی لوموند، چاپ فرانسه، اعتراف کرد:
«نیروهای عراق به علت استراتژیک بودن محل‌های استقرار خود، همچنان در قسمت‌هایی از خاک ایران باقی مانده‌اند.» [524] .
ادامه‌ی استقرار نیروهای عراق در برخی از مناطق و همچنین ناهماهنگی ادعای عراق به عقب‌نشینی کامل یا اعتراف به حضور در برخی از مناطق،

[ صفحه 179]

بیان‌کننده‌ی ماهیت تلاش و اقدامات جدید عراق بود. همین عوامل و سایر اظهارات مقامات عراقی قابل اعتماد نبودن رژیم عراق را نشان می‌داد. [525] ضمن اینکه اگر عراق قبل از شکست‌های نظامی، حاضر به عقب‌نشینی از مناطق اشغالی می‌شد، با تحقق یکی از مهمترین خواسته‌های ایران برای برقراری آتش‌بس می‌توانست زمینه‌ی پایان بخشیدن به جنگ را فراهم سازد. حال آنکه عراق با ضعیف ارزیابی کردن موقعیت ایران و اطمینان به برتری خود همچنان با استقرار در مناطق اشغالی به دنبال تأمین خواسته‌های خود با استفاده از اهرم «زمین» بود.

آخرین وضعیت

اشاره

عراقی‌ها در حالی که طی اعلامیه‌ای به رسانه‌ها و سازمان ملل عقب‌نشینی از خاک ایران را اعلام کردند ولی همچنان در برخی از مناطق ایران حضور داشتند. عراقی‌ها هیچ گونه گزارشی از عقب‌نشینی منتشر نکردند ولی بنابر گزارش‌های مراجع و مراکز اطلاعاتی و نظامی آخرین وضعیت نیروهای عراقی به شرح زیر بود:

جبهه جنوب‌

بنابر گزارش قرارگاه کربلای سپاه پاسداران، نیروهای عراق در جبهه جنوب علاوه بر کوشک و طلائیه قدیم قسمت کوچکی از شلمچه را در خاک ایران در اشغال نگه داشتند و در سایر مناطق در پشت مرزهای بین‌المللی مستقر شدند و در منطقه چزابه تا موسیان (سابله) نیروهای عراق در پشت مرز به

[ صفحه 180]

آرایش موضع پدافندی مشغول شدند. [526] دشمن از اعلام آتش‌بس یک‌طرفه فرصت جست و برای ایجاد استحکامات مرزی با احداث خاک‌ریز و تعیین مواضع در پشت خط مرزی تلاش‌های گسترده‌ای کرد. [527] همچنین در منطقه کوشک تا طلائیه قدیم به فاصله‌ی 8 کیلومتری جنوب خط مرز، دشمن یگان‌های جدید مستقر کرد. از منطقه‌ی جنوب کوشک تا روبه‌روی حسینیه در پشت خط مرز نیز نیروهای دشمن افزایش یافت. [528] احداث جاده برای تردد و ایجاد مواضع جدید مثلثی‌شکل [529] بخش دیگری از فعالیت‌های مهندسی عراق بود. [530] در نوار مرزی از جنوب هورالهویزه، کوشک تا مرز شلمچه دشمن به حفر دو کانال اقدام کرد. نخستین کانال، در حاشیه‌ی خط مرزی به عرض 80 متر و به فاصله 2 الی 3 متری پشت سیم خاردار جلو خاک‌ریز به طول تقریبی 1 کیلومتر و دومین کانال، به فاصله‌ی 8 کیلومتر از نوار مرزی و در داخل خاک عراق احداث شده و قسمتی از آب هورالهویزه به این کانال‌ها هدایت می‌شد. بنابر ارزیابی‌ها چنین پیش‌بینی می‌شد که وجود دو کانال در منطقه‌ی شرق بصره امکان پیشروی را مشکل خواهد کرد. [531] .
دشمن بر اساس اطلاعات ماهواره‌ای [532] و همچنین کنترل تحرک قوای خودی، احتمال اجرای عملیات در منطقه‌ی شرق بصره را پیش‌بینی می‌کرد لذا ضمن تمرکز قوا در این منطقه و ایجاد استحکامات مرزی و احداث کانال، در مقابل مواضع خود آب رها کرد تا عبور را دشوار کند. برادر رحیم صفوی اقدامات دشمن در این منطقه را تلاش برای حفظ بصره می‌دانست. [533] .
در منطقه‌ی فکه نیروهای دشمن پس از عقب‌نشینی در ارتفاعات «جبل فوقی» و «جبال حمرین» و نقاط سرکوب مستقر شدند. [534] دشمن بر ارتفاع 85

[ صفحه 181]

کاملا مستقر شد و بر منطقه‌ی شرق فکه و جاده چنانه - فکه نیز تسلط پیدا کرد. دشمن در عرض و عمق ارتفاعات حمرین و دامنه‌ی شرقی آن و جبل فوقی و ارتفاع 85 کاملا آرایش پدافندی خود را حفظ کرد و مواضع مستحکمی به وجود آورد. نیروهای دشمن منطقه‌ی موسیان و نهر عنبر را کاملا تخلیه و شهر موسیان را به جز مسجد آن کاملا ویران کردند. همچنین در مناطق چم‌سری و چم‌هندی، که ارتفاعات آن در داخل خاک ایران به خاک عراق مسلط است، دشمن این مناطق را همچنان در اشغال نگه داشت. [535] .
تحرک نیروهای دشمن در آن سوی اروند نیز افزایش یافت چنان که عراقی‌ها روبه‌روی جزیره مینو، در کنار جاده‌ی فاو - بصره خاک‌ریزی احداث کردند که دید نیروهای خودی را بر این جاده کاهش داد. [536] .

جبهه‌های میانی و شمالی‌

نیروهای دشمن در منطقه‌ی مهران از محورهای رضاآباد، کنجان چم و زیل عقب‌نشینی کردند و در ارتفاع 343 و سایر بلندی‌های حساس و مسلط بر مهران مستقر شدند. [537] چنان که مهندس ترکان، استاندار ایلام، در مصاحبه‌ای اعلام کرد عراقی‌ها شهر مهران را پس از ویران کردن، رها ساختند و به ارتفاعات استراتژیک اطراف آن گریختند. واحدهای مسکونی شهر و تأسیسات با بولدوزر ویران شد. سد کنجان‌چم و پل‌های ورودی و خروجی به شهر تخریب شد. [538] .
در استان باختران، عراقی‌ها، از مناطق از گله، باویسی، سرپل ذهاب، قصر شیرین سومار، و نفت‌شهر عقب‌نشینی کردند. بخشی از نیروهای دشمن بر ارتفاعات حساس و سرکوب همچنان باقی ماندند. [539] بنابر گزارش فرماندهی سپاه منطقه‌ی 7 باختران به فرماندهی کل سپاه، نیروهای دشمن پس از عقب‌نشینی بر ارتفاعات آق‌داغ مستقر شدند و قصر شیرین همواره در معرض تهدید دشمن قرار دارد؛ زیرا بدون ارتفاعات مذکور پدافند از قصرشیرین ممکن نیست. [540] در محور گیلان غرب عراقی‌ها 9 روستا را ویران

[ صفحه 182]

کردند. [541] و از قصر شیرین جز ویرانه‌ای باقی نگذاشتند. [542] در منطقه نفت‌شهر حضور نیروهای دشمن بر ارتفاعات مسلط بر شهر استقرار نیروهای خودی در این شهر را غیرممکن می‌کرد [543] و عملا این منطقه در اشغال باقی‌ماند.
در جبهه‌ی شمال غرب نیز بخشی از ارتفاعات و مناطق حساس همچنان در اشغال نیروهای دشمن باقی ماند.
حساسیت دشمن به شهرهای مهم بغداد، العماره و بصره سبب شد عراق کلیه خطوط مناطق حساس و استراتژیک را در مقابل این شهرها در اشغال نگه دارد و به ایجاد استحکامات در داخل خاک عراق و مناطق استقرار نیروها مبادرت ورزد. بنابر گزارش معاونت عملیات و اطلاعات ستاد فرماندهی کل قوا آخرین وضعیت پس از عقب‌نشینی ارتش عراق به شرح زیر بود:
«دشمن از 5000 کیلومتر مربع از اراضی اشغالی باقی مانده [544] هنوز حدود 2500 کیلومتر مربع از مناطق حساس و سرکوب و استراتژیک در طول 800 کیلومتر از نوار مرزی را در اختیار دارد از جمله: فکه، ارتفاعات حمرین، نفت شهر، خسروی و ارتفاعات آق‌داغ را می‌توان نام برد.» [545] .

واکنش ایران‌

آمادگی عراق برای عقب‌نشینی از خاک ایران، در تاریخ 20 خرداد 1361 و در وضعیتی اعلام شد که متعاقب تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان، در تاریخ 17 خرداد هیئت عالی‌رتبه‌ی سیاسی - نظامی ایران عازم سوریه شده بود و بنابر توافق با سوری‌ها بخشی از نیروهای ایران آماده اعزام به لبنان بودند. اقدام عراق در چنین وضعیتی سبب شد تا بلافاصله اوضاع سیاسی - نظامی ارزیابی

[ صفحه 183]

شود. گزارش فرماندهی کل سپاه از جبهه‌ها هیچگونه تحرکی را نشان نمی‌داد و چنین تصور می‌شد وضع عراقی‌ها در جبهه مشوش است. [546] از نظر سیاسی چنان که آقای هاشمی در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «از منابع غربی شایع شد که صدام سقوط کرده و کشته شده است ولی تا آخر شب روشن شد که خبر نادرست است.» [547] در چنین فضایی به نظر می‌رسید تصمیم‌گیری و واکنش تا اندازه‌ای دشوار است. امام خمینی در برابر مواضع جدید عراق برای آتش‌بس و اتمام جنگ با هدف جنگ با اسرائیل، در دیدار با نمایندگان نهضت‌های آزادی‌بخش جهان واکنش نشان دادند و فرمودند:
«آتش‌بسی که صدام می‌گوید، آتش‌بسی است که دنبالش آتش می‌گشاید. راهی که صدام می‌خواهد به ما بدهد راهی است که نجات خودش را در آن می‌یابد، نه راه می‌خواهد برای اسرائیل بدهد.» [548] .
امام ماهیت پیشنهاد عراق را چنین تحلیل کردند: «اگر ما قبول کنیم مصالحه واقع شده است و صدامی‌ها نجات پیدا کردند و اگر قبول نکنیم، پس معلوم می‌شود که ما نمی‌خواهیم جهاد کنیم نمی‌خواهیم با اسرائیل جنگ کنیم!» [549] .
در حالی که ایران در نیمه‌ی دوم خرداد 1361 عمیقا درگیر تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان شده بود سخنرانی صدام در تاریخ 30 خرداد و اعلام آغاز عقب‌نشینی به مدت 10 روز، به واکنش جدی ایران منجر شد. امام خمینی بر اساس اقدام جدید عراق و محتوای سخنان صدام [550] مواضع جدیدی را اعلام کردند:
«به نظر من می‌آید که این را نوشتند و آنهایی که نقشه در دستشان است، نوشتند و دادند دست صدام که او بخواند و من آن طوری که از حال صدام در نظرم است این است که حال صدام این نیست که بتواند تفکر کند یا بتواند یک چیزی بنویسد.» [551] .

[ صفحه 184]

امام مجددا مسئولان را به مطالعه‌ی سخنان صدام فراخواندند و تأکید کردند:
«من میل دارم که آقایان پیدا کنند این را، کسانی که این اطلاعیه‌ی مطول را که یک ساعت بیشتر وقت من را صرف خودش کرد، مطالعه کنند. ببینند این مرد چی دارد می‌گوید. اول چی می‌گفت حالا چی می‌گوید.» [552] .
امام در سخنان خود به شرایط ایران مبنی بر «پرداخت خسارات» اشاره می‌کنند و با استناد به سخنان صدام که می‌گوید: «خساراتی که به ایران وارد شد، قابل شمارش نیست.» فرمودند: «اگر (خسارت) ندادید ما در حال جنگ هستیم.» [553] علاوه بر این، امام به حادثه‌ی تجاوز اسرائیل به لبنان اشاره کردند آن را یک توطئه نامیدند و سپس فرمودند:
«امریکا می‌دانست که ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسیت داریم و نسبت به اسرائیل هم از آن طرف حساسیت داریم، این دام را امریکا درست کرد.» [554] .
امام پیروزی ایران بر عراق و الحاق دو کشور به یکدیگر و تأثیر این واقعه بر تغییر موازنه‌ی منطقه‌ای را عامل اصلی نگرانی امریکا ذکر کردند. [555] نکته‌ی مهم این است که تجاوز اسرائیل به لبنان در 14 خرداد بود ولی امام تا 30 خرداد و قبل از سخنان صدام و اعلام آمادگی برای عقب‌نشینی، به پیوستگی تجاوز اسرائیل با جنگ ایران و عراق اشاره‌ای نکردند حتی امام در این مدت هیچ گونه اظهاراتی نکردند که برای ورود به عراق تهدیدی باشد. با این توضیح به نظر می‌رسد حوادث مختلف و سخنان صدام، امام را به ارزیابی و تحلیلی جدید رساند به گونه‌ای که فرمودند:
«اگر امروز تمام نظرها متوجه به لبنان شود و تمام قدرت‌ها و گویندگان از لبنان بگویند و تمام نویسندگان از لبنان بگویند توفیقی است برای امریکا که ایران جنگ خودش را فراموش کرد و عراق را از دست می‌دهد و هم لبنان را، نه می‌تواند در عراق کاری بکند و نه می‌تواند در لبنان، ما راهمان این است که از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم نه مستقلا.» [556] .
امام همچنین تأکید کردند اگر عراق پیروز شود شما مطمئن باشید در لبنان هم هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید. و سپس تأکید کردند:

[ صفحه 185]

«ما باید از راهی که شکست عراق است به لبنان برویم. عراق را نگذاریم سر جای خودش بایستد و جمع و جور کند قدرت خودش را و دیگران هم به او کمک کنند و مرزهای خودش را قوی کند و بعد هم یک حمله ناگهانی به ما بکند، بازگردد به آن چیزهایی که از اول بود. غفلت از این انتحار است.» [557] .
امام با نگرانی از سیاست‌های امریکا، اسرائیل و عراق به جنگ با عراق، توجه کردند و عواقب غفلت از آن را متذکر شدند، تأکید بر اولویت جنگ با عراق و اینکه باید پس از شکست عراق به لبنان رفت سبب تا شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد» طرح شود. در این تفکر اولویت و تمرکز قدس نبود، بلکه کربلا بود.
در واقع، عقب‌نشینی ناقص و بی‌قید و شرط عراق، بدون اینکه به خواسته‌های ایران توجه یا امتیازی داده شود به معنای ادامه‌ی جنگ بود. به نظر می‌رسید این موضوع پیش از این پیش‌بینی نشده بود و توجه ایران به حادثه‌ی لبنان فرصت و زمان لازم را به عراق داد تا ابتکار عمل سیاسی را به دست بگیرد و ایران در وضعیت بسیار دشوار و مخاطره‌آمیزی بود که می‌توانست برتری‌های سیاسی - نظامی فتح خرمشهر را بدون دستیابی به امتیاز مورد نظرش مخدوش نماید.
بر اساس نظر امام خمینی در مواضع و تصمیم‌گیری ایران تغییری به وجود آمد. چنان که یک روز پس از این اظهارات، جلسه‌ی شورای عالی دفاع برای تصمیم‌گیری تشکیل شد و آقای هاشمی به نقل از امام در کتاب خود می‌نویسد:
«امام گفته‌اند در این ده روز که عراق مدعی عقب‌نشینی است، حمله نکنیم، و به لبنان هم فعلا کسی را نفرستیم.» [558] .
در تداوم همین بحث و بررسی‌های آقای هاشمی می‌گوید: «با احمدآقا تلفنی درباره‌ی وضع لبنان صحبت کردم و قرار شد ایشان با امام صحبت کند ایشان سپس به منزل ما آمد و گفت که امام مخالف اعزام نیرو به لبنان است.» آقای هاشمی می‌گوید در همین چارچوب با رئیس جمهور صحبت کردم و قرار شد به ملاقات امام برویم که در تاریخ 5 تیر ملاقات انجام شد و امام با حضور ما

[ صفحه 186]

در آن جبهه لبنان با توجه به شرایط موجود مخالفت کردند و گفتند:
«عرب‌ها جنگ جدی نخواهند کرد و درگیری بیشتر ما باعث می‌شود در جبهه‌ی جنگ با عراق دچار وقفه شویم و در آنجا هم به جایی نرسیم.» [559] .
بدین ترتیب، درباره‌ی توقف اعزام نیرو به لبنان و همچنین بازگشت نیروها توافق حاصل شد و امام پس از اصرار برخی مسئولان تنها با ماندن بخشی از نیروها برای آموزش موافقت کردند.
در میان مسئولان سیاسی و نظامی درباره عقب‌نشینی عراق تفسیر و تحلیل‌های متفاوتی شد که همگی نظر امام را تأکید کردند. رئیس جمهور وقت، آیت‌الله خامنه‌ای، در سخنانی اظهار کرد: «عقب رفتن مسئله نیست بلکه صدام تجاوز کرده و اعتراف کردند که خسارات عظیمی وارد کردند باید این خسارات گرفته شود و گرنه با آنها در حال جنگ باقی خواهیم ماند.» [560] ایشان همچنین اضافه کرد: «صدام در عقب‌نشینی صادق نیست؛ زیرا هم مناطق را پس از عقب‌نشینی ویران کرده‌اند و هم کاملا عقب نرفته‌اند.» [561] ایشان تأکید کرد که با فتح خرمشهر جنگ تمام نشده است و تا تنبیه متجاوز مبارزه ادامه دارد. [562] در مورد لبنان نیز تصریح کرد: «هرگز عمده قوایمان را به لبنان نمی‌بریم.» [563] .
آقای هاشمی نیز عقب‌نشینی را تاکتیکی دانست؛ زیرا عراقی‌ها مناطقی را تخلیه کردند که در آن آسیب‌پذیر بودند و بر روی مناطق و ارتفاعات استراتژیک باقی ماندند. [564] آقای هاشمی در نماز جمعه تهران نیز ویران کردن شهرها را به هنگام عقب‌نشینی نشانه‌ی دروغگویی صدام برای صلح و آشتی ذکر کرد. [565] پیش از این، آقای هاشمی به گزارش جلسه شورای عالی دفاع اشاره می‌کند که در آن عقب‌نشینی ارتش عراق از شهرها و نقاط مسکونی غرب کشور رسیدگی و معلوم شد که آنها در بخشی از ارتفاعات ایران در کنار مرز مانده‌اند. و همین موضوع، اهداف جنگ‌طلبانه‌ی صدام را ثابت می‌نماید و این گونه عقب‌نشینی‌ها بیشتر جنبه‌ی تبلیغی دارد و برای تثبیت و تقویت نیروهای عراقی استفاده می‌شود. [566] .

[ صفحه 187]

مهندس موسوی، نخست‌وزیر نیز عقب‌نشینی عراق را فرار برای حفظ باقی‌مانده‌ی نیروها و یافتن فرصتی مناسب برای تثبیت سلطه‌ی سیاسی می‌داند. [567] ایشان همچنین تأکید کرد: «ما تا تحقق شرایط به مبارزه ادامه می‌دهیم و به خود حق می‌دهیم در این زمینه تصمیم بگیریم و برای دفاع از خود به هر اقدامی دست خواهیم زد.» [568] .
وزیر خارجه‌ی وقت ایران، دکتر ولایتی، در دیدار با برخی از سفیران کشورهای خارجی مواضع جمهوری اسلامی را برای کشورهای دیگر تشریح و تبیین کرد و عقب‌نشینی عراق را اجباری و یکی از شرایط پایان جنگ دانست و افزود تا تحقق شروط دیگر جنگ ادامه خواهد داشت. [569] .
رجایی خراسان، نماینده‌ی دائم ایران در سازمان ملل، نیز در نامه‌ای خطاب به رئیس شورای امنیت اعلام کرد: «عراق کاملا از سرزمین ایران عقب‌نشینی نکرده است و هنوز بخش‌هایی از خاک ایران را در اشغال دارد.» [570] وی همچنین در مصاحبه‌ی مطبوعاتی اظهار امیدواری کرد که با برآورده شدن دیدگاه‌های عادلانه و شرافتمندانه ایران، صلح در منطقه برقرار شود. [571] .

بازتاب تحولات جدید

عقب‌نشینی عراق از خاک ایران را رسانه‌های خبری جهان«عقب‌نشینی بدون آبروریزی» (آسوشیتدپرس، 23 / 4 / 1361) «یک ارتش شکست‌خورده» (گاردین، 5 / 4 / 1361) «و تلاش برای دستیابی به صلح آبرومندانه» (لوکوتیدین، 2 / 4 / 1361) ارزیابی کردند. [572] نیویورک تایمز نوشت: «در حالی که صدام به نظر می‌رسید احتمالا از قدرت کناره‌گیری کند حیات دوباره‌ی خود را تا حدودی با تجاوز اسرائیل به لبنان به دست آورد و تمرکز ایران بر اسرائیل به صدام فرصت نفس کشیدن داد.» [573] آسوشیتدپرس طی گزارشی تأکید کرد: «این عقب‌نشینی به عراق فرصت می‌دهد با هر گونه ضدحمله ایران مقابله کند و عراق از حمله‌ی اسرائیل به لبنان سود جست.» [574] در حالی که خبرگزاری فرانسه ایران را از نظر نظامی در موضع برتر می‌دانست که هر زمان اراده کند می‌تواند در خاک عراق

[ صفحه 188]

نفوذ کند. [575] روزنامه‌ی گاردین نوشت: «با این عقب‌نشینی، تصمیم‌گیری درباره‌ی ادامه‌ی جنگ با ایران است.» [576] رادیو کلن نیز با استناد به سخنان آقای هاشمی گفت: «تهران در حال حاضر پیروزی کامل علیه رژیم عراق می‌خواهد توفان انقلاب اسلامی را به کناره‌ی جنوبی خلیج فارس انتقال دهد.» [577] روزنامه‌ی دیلی تلگراف، چاپ لندن، اشاره می‌کند که کشورهای منطقه معتقدند هدف بعدی انقلاب اسلامی آنان خواهند بود و نوشت: «ایران با نپذیرفتن پیشنهاد عراق لرزه‌ای بر سراسر منطقه خواهد افکند.» [578] کردزمن بیانیه‌ی صدام و واکنش ایران را تجزیه و تحلیل و تأکید کرد که: «نه بیانیه صدام و نه عقب‌نشینی عراق هیچ کمکی به پیشبرد صلح نکرد.» افرایم کارش نیز در مقاله‌ی خود نوشت: «ایران اعلام کرد تصمیم صدام بسیار دیر اعلام شده و خواسته‌های خود را افزایش داده است.» وی پیش‌بینی کرد روند جنگ با ادامه‌ی آن در خاک عراق تغییر خواهد. [579] .
در میان رسانه‌های منطقه روزنامه‌ی کویتی الرساله نوشت: «عراق یک تصمیم مهم استراتژیک اتخاذ نمود و دیگر هیچ بهانه‌ای برای تجاوز ایران باقی نگذاشت.» [580] روزنامه‌ی السفیر ورود ایران به خاک عراق را به منزله از دست دادن هم‌پیمانان عرب و عربی کردن یا جهانی کردن این جنگ ارزیابی کرد. [581] رادیو قاهره پیش‌بینی کرد: «جنگ تا مدت نامعلومی ادامه خواهد یافت و ایران حقیقت عقب‌نشینی عراق را فاش ساخته و اعلام کرده است که نیروهای عراقی هنوز مواضع استراتژیکی مهمی در جنگ را در تصرف خود دارند و برای اثبات این موضوع از خبرنگاران خارجی برای بازدید از مناطق مرزی ایران و عراق دعوت به عمل آورده است.» [582] جمهوریت، چاپ ترکیه، ادامه جنگ را برای منطقه مخاطره‌آمیز دانست و نوشت: «ترکیه نیز درگیر این بحران خواهد شد.» روزنامه‌ی انگلیسی‌زبان مسلم، چاپ اسلام‌آباد، اشاره می‌کند به اینکه اگر عراق به ایران حمله نکرده بود امروز اسرائیل به لبنان حمله نمی‌کرد و سپس تأکید کرد: «تعیین شرط ایران برای پرداخت غرامت کاملا صحیح است و عراق باید خسارت بدهد تا در آینده مرتکب چنین

[ صفحه 189]

حرکت‌هایی نشود.» [583] .
حبیب شطی، دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی، در حالی که تأکید می‌کرد جنگ ایران و عراق و پیروزی ایران در خرمشهر برای اسرائیل و غرب منافع زیادی داشته است. عقب‌نشینی عراق را قدمی مثبت برای پایان دادن به جنگ ذکر کرد. [584] اولاف پالمه، نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل، نیز طی مصاحبه‌ای گفت: «من شش بار به منطقه سفر کرده‌ام ولی طبق قانون قدیمی، وقتی جنگی شروع می‌شود، مشکل است به آن خاتمه داد.» وی در مورد پیروزی‌های اخیر ایران و تحولات در جنگ به شرایط ایران اشاره کرد و گفت: «ولی عراق نمی‌خواهد این شرایط را بپذیرد.» [585] .
مرکز مطالعات استراتژیکی و بین‌المللی جرج تاون، در امریکا، از تحولات جنگ و چشم‌اندازهای آینده تحلیلی ارائه داد که رادیو امریکا آن را منعکس کرد. در این ارزیابی تأکید شد در صورتی که عراق بتواند خود را از یک شکست آشکار در امان دارد و به شرایط قابل قبولی برای صلح با رژیم ایران دست یابد، صدام حسین شانس خواهد داشت که از نظر سیاسی جان به درببرد. در این تحلیل، با اشاره به تأثیر شکست عراق و کاهش تهدیدات این کشور برای کشورهای کوچک‌تر خلیج‌فارس، پیش‌بینی شده است که صدام به دلیل پیروزی‌های ایران بر نیروهایش قدرت خود را از دست نخواهد داد. در این تحلیل در مورد آینده آمده است: ایران و عراق هر دو احتمالا تسلیحات خود را تجدید خواهند کرد، مسابقه‌ای تسلیحاتی آغاز خواهد شد که در آن احتمالا قدرت‌های بزرگ بر نفوذ خود بر دو کشور خواهند افزود. در این میان اگر صدام سقوط کند و اوضاع بی‌ثباتی در عراق به وجود آید به ضرر منافع غرب خواهد بود.»

تلاش برای صلح‌

آغاز پیروزی‌های نظامی در جنگ از مهر سال 1360 تا خرداد سال 1361 وضعیت جنگ را از حالت فرسایشی به فعال و پرتحرک تغییر داد.

[ صفحه 190]

این تحولات باعث شد تا سازمان کنفرانس اسلامی و سازمان ملل متحد تلاش‌های صلح را از سرگیرند. هیئت میانجیگری سازمان کنفرانس اسلامی به ریاست احمد سکوتوره در اواخر اسفند 1360 با صدام ملاقات کرد. صدام در این ملاقات اعلام کرد عراق حاضر است ضمن عقب‌نشینی از خاک ایران غرامت مالی به ایران بپردازد. اما بغداد تقاضای ایران را مبنی بر اینکه دادگاهی بین‌المللی به بررسی متجاوز این جنگ بپردازد، نپذیرفت. [587] .
هیئت منتخب سازمان کنفرانس اسلامی در روز 17 اسفند 1360 وارد تهران شد و پس از مذاکره‌ی 5 ساعته با اعضای شورای عالی دفاع تهران را ترک کرد. آقای هاشمی طی مصاحبه‌ای درباره‌ی نتیجه‌ی مذاکرات گفت: «صدام دنبال صلح نیست؛ زیرا حزب بعث هستی خودش را در گرو نتیجه‌ی جنگ می‌بیند.» ایشان افزود: «هیئت در صحبت‌هایش هیچ اعتراضی به خواسته‌های ایران نکردند ولی از ما می‌خواستند گذشت کنیم.! و به ما می‌گفتند شما امتیاز بدهید و عراق هم امتیاز بدهد که ما به شدت رد کردیم.» [588] .
پس از شکست عراق در عملیات فتح‌المبین، هیئت میانجی سازمان کنفرانس اسلامی مجددا اعلام کرد مایل است به تهران سفر کند. چنان که آقای هاشمی در کتاب خاطرات خود نوشته است بازتاب این خبر «باعث ناراحتی بعضی از رزمندگان و نیروهای تند شد.و با اظهار نگرانی از پذیرش آتش‌بس، خواسته‌ها را بالا برده و کسی حاضر نیست به کمتر از سقوط صدام و تأسیس حکومت اسلامی در عراق اکتفا کند.» سپس ایشان از مرحوم احمدآقا خمینی نقل می‌کند که بیت امام هم تحت فشار است. [589] .
آقای هاشمی همچنین به ملاقات با آقای محمدتقی مدرسی و پیشنهاد ایشان برای تشکیل مجلسی برای عراق در ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد: «پیروزی‌های جبهه خیلی‌ها را به فکر آینده‌ی عراق انداخته است.» [590] .
در ادامه‌ی همین روند آقای ولایتی، وزیر خارجه وقت، در ملاقات با آقای هاشمی گزارش هیئت میانجی‌گری و پیشنهاد هیئت برای عقب‌نشینی تدریجی

[ صفحه 191]

عراق [591] را طرح می‌کند. [592] یک روز بعد در تاریخ 30 فروردین به نوشته‌ی آقای هاشمی: «آقای خامنه‌ای تلفن کردند و گفتند آقای احمد سکوتوره و حبیب شطی به نمایندگی از سازمان کنفرانس اسلامی آمده و طرحی آورده‌اند که به خواسته‌های ما نزدیک است و جواب را باید پس از مشورت بدهیم. قرار شد که فردا صبح مشورت کنیم.» [593] ایشان درباره‌ی جلسه مشورتی می‌نویسد:
«برای مشورت در مورد جواب پیشنهاد سازمان کنفرانس اسلامی درباره‌ی شرایط پایان جنگ به دفتر آقای خامنه‌ای رفتم... آنها خروج نیروهای عراقی را از خاک ایران پیشنهاد کرده‌اند ولی چیزهای دیگری مطرح کرده‌اند که در حکم شرط است. مذاکره درباره‌ی اروندرود بر اساس قرارداد الجزایر، که به نظر ما روشن است و نیازی به مذاکره ندارد؛ حائل شدن نیروهای بی‌طرف در دو سوی مرز، که ما در خاک خود آن را نمی‌پذیریم؛ و نیز تشکیل کمیته‌ی رسیدگی برای پیدا کردن متجاوز که خسارت هم بر همین اساس پرداخت خواهد شد و از نظر ما متجاوز مشخص است و باید خسارت را بپردازد و آن عراق است. قرار شد آقای دکتر ولایتی جواب بدهد. آنها هم در این سفر تا حدودی از فضای حاکم بر جامعه‌ی ایران مطلع شده‌اند و فهمیده‌اند که بدون امتیازات روشن و بزرگ، برای مسئولان ایرانی پذیرش آتش‌بس دشوار است و می‌دانند که اختیار صلح و جنگ در دست شخص امام است و از نظرات ایشان هم بی‌اطلاع نیستند.» [594] .
در پاورقی خاطرات آقای هاشمی در روز 30 فروردین نوشته شده است حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رئیس جمهور در مذاکره با احمد سکوتوره رئیس جمهور گینه و رئیس هیئت صلح سازمان کنفرانس اسلامی و حبیب شطی دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی و سخنگوی این هیئت گفتند:
«جنگ همیشه بد نیست؛ جنگی که برای جلوگیری از ظلم و تجاوز باشد چیز

[ صفحه 192]

بسیار خوبی است. امیدوارم در پاسخ ما دو مطلب را بیان نکنید: اول اینکه نگویید عراق هم توقعاتی دارد؛ دوم هم اینکه نگویید قاضی نیستیم زیرا هر میانجیگری خود شامل نوعی قضاوت است.» [595] .
تلاش هیئت میانجیگری کنفرانس اسلامی برای متقاعد ساختن ایران در این مرحله به نتیجه نرسید؛ زیرا در حالی که به دنبال عقب‌نشینی عراق بودند ولی شرایطی را طرح می‌کردند که ایران موافقت نکرد. متعاقب فتح خرمشهر و تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان، سازمان کنفرانس اسلامی فعالیت خود را برای خاتمه دادن به جنگ تشدید کرد. کمیته‌ی صلح اسلامی از 15 تا 18 خرداد 1361 (5 تا 8 ژوئن 1982) در جده و مکه جلسه‌ای گذاشتند که چهارمین نشست کمیته بود. کمیته تصمیم گرفت آقای سکوتوره پیام‌های جداگانه‌ای به رؤسای جمهوری ایران و عراق ارسال کند. رئیس گروه اعزامی به عراق آقای سکوتوره بود که به عزت ابراهیم پیام را تسلیم کرد. عزت ابراهیم به علاقه‌ی شدید عراق برای همکاری با تلاش‌های خیرخواهانه کمیسیون حسن نیت اسلامی برای یافتن راه‌حل عادلانه جنگ تأکید کرد. گروه اعزامی به تهران تحت سرپرستی وزیر خارجه‌ی گینه بود. که پیام سکوتوره را به ریاست جمهوری وقت آیت‌الله خامنه‌ای تسلیم کرد. در این پیام از ایشان برای مذاکره با کمیته‌ی صلح در مکه مکرمه دعوت شده بود که پذیرفته نشد و دلیل آن بی‌طرف نبودن عربستان در جنگ و دعوت مشابه از صدام عنوان شد.» [596] .
آقای هاشمی در کتاب خاطرات خود درباره‌ی جلسه‌ی سران سه قوه و بررسی نامه‌ی ارسالی هیئت میانجیگری می‌نویسد:
«در جلسه‌ی مشورت سران سه قوه شرکت کردم از طرف هیئت میانجی سازمان کنفرانس اسلامی، وزیر خارجه گینه نامه‌ای از [597] از آقای (احمد) سکوتوره آورده است.

[ صفحه 193]

از رئیس جمهور خواسته است که ایشان به مکه بروند و معلوم شد که از صدام هم چنین دعوتی کرده‌اند. ما منتظر پیشنهاد مثبتی بودیم و این پیشنهاد برخلاف انتظار بود. نظر مخالف دادیم و قرار شد که آقای خامنه‌ای جواب بنویسند.» [598] .
آقای هاشمی در خاطرات خود به جلسه شورای عالی دفاع در تاریخ 17 خرداد اشاره می‌کند و می‌نویسد: «راجع به برنامه‌ی آینده‌ی جنگ بحث کردیم، در مصاحبه‌ی تلویزیون تصمیمات را اعلام کردم.» [599] ایشان همچنین در مورد مفاد نامه به آقای سکوتوره می‌گوید با رئیس جمهور صحبت کردم. [600] .
مجموع این گزارش‌ها نشان می‌دهد که در این مذاکرات به طور کلی آنچه هدف ایران بود تأمین نشد و در نتیجه به موفقیتی نینجامید. آقای هاشمی در توضیح جلسات ملاقات علاوه بر اینکه به موضوع مذاکره اشاره‌ی کلی می‌کند بلافاصله به فضای داخل ایران و نگرانی از برقراری صلح اشاره می‌کند. ایشان همچنین در مذاکرات نقش اصلی را به نظریات امام می‌دهد ولی در هیچ گزارشی به طور مشخص نتیجه‌ی مذاکره یا دیدگاه امام را در مورد هیئت مذاکره‌کننده، بیان نکرده است.
در این مرحله از مذاکرات مسئله مهم انتشار پاره‌ای از اخبار متفاوت درباره مبلغ پیشنهادی غرامت یا درخواست ایران برای دریافت غرامت می‌باشد. آقای هاشمی برای نخستین بار در کتاب خاطرات خود مبلغ 25 میلیارد دلار [601] را ذکر می‌کند و می‌نویسد:
«منابع غربی شایعه کرده‌اند که کنفرانس شورای همکاری خلیج فارس در (عربستان) سعودی تصمیم گرفته مبلغ 25 میلیارد دلار به عنوان غرامت به ایران بپردازند و کنفرانس نتوانسته تصمیمی درباره‌ی حمایت از صدام بگیرد و تلاش روی راضی کردن ایران به صلح متمرکز است.» [602] .
چنان که روشن است ایشان خبر را از منابع غربی ذکر می‌کند و معتقد است کنفرانس نتوانسته در این مورد تصمیمی بگیرد. علاوه بر این، آقای

[ صفحه 194]

هاشمی در توضیح خبر (شایعه‌سازی) رسانه‌های غربی می‌نویسد:
«اکنون رسانه‌های ارتباط جمعی پذیرفته‌اند که ایران پیروز و قدرتمند است و خطر صدور انقلاب اسلامی را برای ترساندن دولت‌های منطقه تبلیغ می‌کنند و معمولا با این شایعات اهداف انحرافی را دنبال می‌کنند.» [603] .
علاوه بر این، در منابعی دیگر به رقم پیشنهادی اشاره شده است. بنی‌صدر در این باره می‌گوید:
«پیشنهاد کشورهای خلیج فارس که حاضر بودند به ما غرامت بپردازند آنها گفتند 25 میلیارد دلار و ما به 50 میلیارد دلار کمتر قانع نشدیم.» [604] .
آقای عزت‌الله سبحانی رقم پیشنهادی و روش پرداخت آن را به گونه‌ای دیگر روایت می‌کند و می‌گوید:
«در زمان فتح خرمشهر که شیخ‌های عرب پیشنهاد دادند اگر جنگ تمام شود ما صندوقی تأسیس می‌کنیم و حاضریم تا 100 میلیارد دلار در این صندوق بریزیم به طوری که دو تا برای ایران و یکی برای عراق که صرف بازسازی زیان‌های دوران جنگ کنند.» [605] .
هرالدتریبیون به نقل از مقامی بحرینی درباره پیشنهاد عربستان به مقامات ایران نوشت:
«دولت عربستان سعودی طی نامه‌ای برای مقامات ایران، پرداخت 50 میلیارد دلار غرامت جنگی به ایران را تقبل نموده است. و در صورت موافقت ایران با پایان دادن جنگ، علاوه بر عراق، کشورهای عربی دیگر نیز حاضر به پرداخت قسمتی از خسارات وارده به ایران می‌باشند.» [606] .
مجله‌ی تایم، چاپ امریکا، نیز به پیشنهاد دوستان [607] عراق در خلیج فارس برای پرداخت 50 میلیارد دلار اشاره می‌کند. [608] همچنین در گزارش کریستوفر توماس، خبرنگار تایمز لندن، به نظر امریکایی‌ها مبنی بر «خرید صلح» اشاره و نوشته شده است: «سعودی‌ها و کویتی‌ها احتمالا آماده‌اند تا به معادله‌ی صلح

[ صفحه 195]

کمک کنند. ولی هیچ کس جدا انتظار ندارد، به درخواست ایران برای 150 میلیارد دلار غرامت جنگی پاسخ مثبت داده شود.» [609] .
در کتاب نقش سازمان ملل در جنگ ایران و عراق به اجلاس سران کشورهای اسلامی در شهر فاس مراکش [610] اشاره و نوشته شده است: «حاضر شدند بیش از صد میلیارد دلار از طریق صندوق بازسازی اسلامی برای ترمیم خرابی‌های ناشی از جنگ به ایران پرداخت نمایند.» [611] خبرگزاری رویتر طی گزارشی درخواست ایران را مبلغ 150 میلیارد دلار [612] غرامت جنگی همراه با محاکمه‌ی صدام و بازگشت چند هزار رانده‌شده‌ی عراقی ذکر می‌کند. همچنین اشاره می‌کند کشورهای خلیج فارس پذیرفته‌اند 25 میلیارد دلار غرامت به ایران بپردازند اما دولت عراق هیچ تعهدی برای پرداخت غرامت به عهده نگرفته است. [613] نماینده‌ی دائم ایران در سازمان ملل، آقای رجایی خراسانی، نیز در مصاحبه‌ای شرایط ایران را توضیح داد و مبلغ غرامت را 150 میلیارد دلار ذکر کرد و ملاک نحوه‌ی تعیین این رقم را تخریب ساختمان‌ها، تأسیسات و شهرها و آثار تاریخی اعلام کرد و از جمله آنها را پالایشگاه عظیم آبادان، گمرک خرمشهر، شهرهای خرمشهر، هویزه و قصر شیرین دانست. [614] .
بعدها در پاسخ به سؤالات و ابهاماتی که درباره‌ی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و پرداخت غرامت به وجود آمد. مسئولان سیاسی - نظامی توضیحات جدیدی دادند که مهم است. آقای هاشمی در سخنانی گفت:
«این حرف‌ها که گفته می‌شود به ما پول پیشنهاد دادند، درست نیست هیچ پیغامی در این زمینه به ما نرسید... [615] همه‌ی آنها شایعه بود و پس از

[ صفحه 196]

پی‌گیری متوجه شدیم که چنین اظهاراتی صحت ندارد.» [616] .
ایشان درباره‌ی اصل مسئله گفت: «ما هنوز در وضعیتی نیستیم که حقایق را بگوییم چون هنوز قرارداد صلح میان ایران و عراق امضا نشده است، لذا ما فعلا نمی‌توانیم حقایق جنگ و دلایل پذیرفتن یا نپذیرفتن را بگوییم. اگر اسناد را منتشر کنیم مسائلی در اختیار دشمن قرار می‌گیرد و برای آینده‌ی کشور خطرناک می‌شود.» سپس ایشان افزود: «من به همه کسانی که با تاریخ جنگ آشنا هستند توصیه می‌کنم صبر کنند تا شرایط برای انتشار بی‌ضرر مسائل جنگ فرارسد.» [617] .
آقای ولایتی، وزیر خارجه وقت، در کنگره‌ی سرداران شهید در کرمان درباره‌ی پیشنهاد عربستان برای پرداخت غرامت به ایران گفت:
«من به عنوان کسی که در دوران 8 سال دفاع مقدس و دو سال مذاکرات سیاسی بعد از آن در جریان قضایا بودم اعلام می‌کنم این ادعا صحت ندارد.» [618] .
ایشان همچنین به هنگام ضبط برنامه‌ی تلویزیون همدلی درباره‌ی جنگ توضیح بیشتری می‌دهد:
«از هیچ کشور و نهاد بین‌المللی پیشنهاد پرداخت پول برای جبران خسارت نشد. اشخاص و واسطه‌ها پیشنهاد می‌دادند. حبیب شطی دبیر کل اسبق با ما صحبت کرد و رفت برای تأمین نظر ما جواب بیاورد و طرف اصلی مشخص شود که دیگر نیامد. ما دو چیز می‌خواستیم عقب‌نشینی و تعیین متجاوز.»
ایشان همچنین می‌گوید: «معاون وزیر خارجه هند نیز فعال شده بود که ما نظرمان را درباره‌ی غرامت گفتیم که رفت ولی پاسخی نیاورد.» [619] آقای رضایی، فرمانده سابق سپاه، نیز می‌گوید:
«گفته می‌شود پس از آزادی خرمشهر، شیوخ عرب پیشنهاد کردند غرامت ایران را بپردازند. اولا صحت ندارد. ثانیا مسئله مرز مهمتر از غرامت بود. امنیت ما مطرح بود و اینکه بالاخره مرز ما کجاست و تکلیف برخورد با متجاوز چه می‌شود تا دیگر شاهد تکرار تجاوز نباشیم. ما بعد از فتح خرمشهر مدتی عملیات نکردیم. تأمل کردیم تا عکس‌العمل دنیا را ببینیم، تا وقتی عزمی برای

[ صفحه 197]

فیصله جنگ ندیدیم وارد خاک عراق شدیم.» [620] .
ایشان همچنین در گفت‌وگو با ایسنا در توضیح مقاله‌ی آقای اکبر گنجی در مورد پیشنهادهای سفیر ایتالیا، که با استناد به کتاب آقای هاشمی نوشته شده است، می‌گوید:
«اینکه برخی می‌گویند سفیر ایتالیا، پیشنهاد صلح به ایران داده بود منطقی نیست، براستی کدام انسان عاقلی می‌تواند به چنین سخن‌های بی‌پایه اعتماد کند و سرنوشت کشور را به دست چنین پیغام‌های تعارف‌آمیزی بسپارد. یا اینکه می‌گویند عربستان اعلام کرد مخارج جنگ را تقبل می‌کند اساسا در ردیف پیشنهادات صلح به شمار نمی‌آید، چرا که اولا این صرفا در حد یکی از شنیده‌هاست و هیچ استنادی ندارد و واقعا عربستان کی و کجا پیشنهاد صلح داده بود؟ چه مکتوبی برای این حرف وجود دارد؟ ثانیا اگر عربستان 100 میلیارد دلار هم به ما می‌داد مشکل اصلی حل نمی‌شد؛ زیرا فقط در مورد اروندرود فارغ از مسئله تمامیت ارضی منطقه‌ای است که برای ما صدها میلیارد دلار ارزش دارد و در این مورد وضعیت مشخصی وجود نداشت.» [621] .
جدا از توضیحاتی که بعدها درباره‌ی بخشی از مذاکرات و ارقام پیشنهادی برای پرداخت غرامت و تأمین خواسته‌های ایران مطرح شد، به نظر می‌رسد مذاکرات به بن‌بست رسید، چنان که بعدها ضیاءالحق، رئیس جمهور وقت پاکستان گفت: این هیئت در مأموریت خویش برای خاتمه دادن به جنگ ایران و عراق ناکام مانده است. [622] در واقع، چنان که آقای هاشمی در خطبه‌ی نماز جمعه بیان کرد صدام و سایران به پیشنهادهای ایران توجه نکردند؛ زیرا «اگر صلحی را که ما می‌خواهیم و حقمان است بدهند صدام سقوط می‌کند.» [623] حال آنکه تلاش‌ها برای حفظ صدام بود.
با توجه به برخی از گزارش‌ها اعلام آمادگی یک‌جانبه‌ی عراق برای عقب‌نشینی در تاریخ 20 خرداد 1361 تحت فشار کشورهای منطقه خلیج فارس بود. در وضعیت جدید مجددا ایران بر مواضع خود تأکید کرد. چنان که آیت‌الله خامنه‌ای در ملاقات با فرستاده‌ی ویژه امارات متحده‌ی عربی گفت:

[ صفحه 198]

«اگر کسانی بخواهند صلح غیرعادلانه را به ما تحمیل کنند مورد قبول ما نخواهد بود. زیرا صلح ما تحمیلی را هم مثل جنگ تحمیلی ناگوار و غیرقابل تحمل می‌دانیم. اگر متجاوز مجازات نشود ریشه تجاوز در منطقه برچیده نخواهد شد.» [624] .
امام خمینی نیز در واکنش به تحولات جدید و پیشنهاد صدام برای عقب‌نشینی سخنانی گفتند مبنی بر اینکه ما از اولی که جنگ شروع شد تا حالا مسائلمان یکی بود و از اول می گفتیم «باید بروید بیرون» یکی از شرایط ما این است که بروید بیرون (اگر هم نروید بیرونتان می‌کنیم». «اگر می‌خواهید یک تفاهمی بشود، باید بروید بیرون.» [625] امام مسئله دوم را خسارت جنگ ذکر کردند و قضیه جبران خسارت را از این جهت مهم دانستند که اگر ایران اغماض کند موجب تشویق ظالم می‌شود که «فردا باز هم دوباره برگردند و همین بساط را درآورند هم بعد می‌گویند که آقا بسیار خوب، باز صلح می‌کنیم.» [626] و اضافه کردند: «ما اکنون که قدرت داریم نباید مجرم را رها کنیم.» [627] ایشان همچنین گفتند:
«نمی‌خواهیم که تحمیل کنیم، یک چیز غیرعقلی و غیرعقلانی بگوییم و نمی‌خواهیم از آن چیزی که هر عقلی می‌پذیرد عقب بنشینیم، آن هم به واسطه آن بعد معنوی که دارد، به واسطه اینکه آدم جانی را نباید در جنایتش تشویق کرد، ما اگر صلح بکنیم معنایش تشویق کردن این جانی است به جنایتش.» [628] .
سپس اضافه کردند: «امروز آن روز نیست که شما این حرف‌ها را می‌زنید، شما دیگر این حرف‌ها را کنار بگذارید. شما دیگر قدرتی ندارید که بتوانید یک همچو مسائلی را بگویید.» [629] موقعیت برتر ایران به همان میزان که برای عراق و حامیانش نگران‌کننده بود برای مردم و مسئولان ایران موجب اعتماد به نفس و اطمینان خاطر شده بود. بر همین اساس اندیشه اتمام جنگ و تأمین خواسته‌های ایران نیز تحت تأثیر قرار گرفته بود و به نظر نمی‌رسید بدون تأمین خواسته‌های ایران پایان دادن به جنگ ممکن باشد. اظهارات مهندس موسوی، نخست‌وزیر وقت، مؤید همین برداشت است:

[ صفحه 199]

«تن دادن به صلح در حالی که شرایط ما تحقق پیدا نکرده است به این معنی است که ما با دست خودمان در آستانه پیروزی و در موقعی که جهان دارد موضع بحق ما را می‌شناسد، به صورت سازشکارانه تن به صلحی بدهیم که در آن نه نفعی برای ملت خودمان هست و نه نفعی برای ملت عراق و نه نفعی برای انقلاب در مفهوم جهانی آن.» [630] .
اگر ایران از شرایط تعیین شده (شامل عقب‌نشینی عراقی‌ها به مرزهای بین‌المللی، پرداخت غرامت و محکومیت متجاوز) عدول می‌کرد به منزله‌ی اجازه دادن به متجاوز و صحه گذاشتن بر اعمال او برای ادامه تجاوز بود. [631] و چنین اقدامی علاوه بر اینکه حمله مجدد عراق را به ایران ممکن می‌ساخت به معنای ناامنی در منطقه [632] و تجاوز عراق به سایر کشورها بود. از طرفی دیگر تأمین خواسته‌های ایران بویژه محکومیت متجاوز، به معنای به رسمیت شناختن برتری ایران بود و چون عراق بنابر توافق و اجماعی بین‌المللی به ایران حمله کرده بود محکوم کردن متجاوز فراتر از شخص صدام و کشور عراق بود و در آن اوضاع پذیرش آن صحه گذاشتن بر فشارهای غیرعادلانه‌ی قدرت‌های بزرگ محسوب می‌شد.

صدور قطعنامه‌ی 514 سازمان ملل‌

مسئله پایان دادن به جنگ به بن‌بست رسیده بود. در عین حال، نگرانی از پیامدهای پیروزی ایران و ضرورت مهار آن بر فعالیت‌های دیپلماتیک برای خاتمه دادن به جنگ افزوده بود. در این واقعه شورای امنیت سازمان ملل و دبیر کل آن فعال بودند. ضمن اینکه فشاری که سازمان ملل به ایران وارد می‌آورد بخش مهمی از آن تلاش‌های سیاسی آمریکا ناشی می‌شد. چنان که سفیر سابق امریکا در عراق می‌گوید:
«بزرگ‌ترین کمک ما به بغداد، فشار سیاسی به ایران بود تا این کشور را مجبور کنیم که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را برای پایان دادن به جنگ بپذیرد.» [633] .

[ صفحه 200]

نقش و تأثیر آمریکا بر تحرکات سازمان ملل، در ایران موجب افزایش نگرانی شد. به همین دلیل، با آشکار شدن علائم فعالیت شورای امنیت سازمان ملل آقای هاشمی در نماز جمعه واکنش نشان داد و گفت:
«زمزمه‌ای بلند کرده‌اند که امریکایی‌ها می‌خواهند شورای امنیت سازمان ملل متحد را تشکیل بدهند و حکم به آتش‌بس بکنند حال آنها هر کاری که می‌خواهند، بکنند، مختارند، آن هم سازمان ملل و آن هم شورای امنیت.بگذارید شورای امنیت هم یک بار دیگر آبروی خودش را ببرد، چطور می‌توانند چند نفر آدم عاقل آنجا بنشینند و بگویند که یک کشوری را که هزارها کیلومتر (مربع) خاکش و بیش از هزار روستایش و بیش از ده شهرش 20 ماه اشغال بود و این همه خسارت دیده و این همه شهید داده و مجروح داده و این همه بندرهایش تعطیل و کارخانه‌هایش تعطیل بوده و این جوری به او ظلم شده، بدون همه چیز آتش‌بس را قبول کند کی می‌پذیرد توی دنیا؟... امریکا، ارتجاع، اسرائیل، همه بدانند ملتی که هر ساعتی در عمرش و هر روزی در عمرش و هر هفته‌ای در عمرش شاهد پیروزی‌های متنوع است این ملت را نمی‌شود گول زد و تخدیر کرد یا وادارش کرد به دنبال حق خودش نرود. این مردمی که این قدر به خودش[ان]مطمئن شده‌اند به اینها شما می‌توانید بگویید پشت مرزتان بایستید و دستتان را دراز کنید تا صدام یک چیزی به عنوان خسارت به شما بدهد یا امثال اینها؟» [634] .
به درخواست اردن نشست جدید شورای امنیت برگزار شد. [635] بنابه برخی گزارش‌ها عراق هم طرحی را برای پایان بخشیدن به جنگ به سازمان ملل ارائه کرد. [636] در آستانه‌ی تهیه پیش‌نویس قطعنامه‌ی جدید و تکمیل و تصویب اعضای شورای امنیت، شاه حسین، پادشاه اردن، به طور ناگهانی وارد بغداد شد. [637] گزارش رادیو امریکا درباره‌ی نشست اعضای شورای امنیت و محتوای قطعنامه نشان می‌داد امریکایی‌ها در تهیه‌ی قطعنامه نقش مؤثری دارند.
سرانجام دو روز پس از گزارش رادیو امریکا از توافق اعضای شورای امنیت، قطعنامه‌ی جدید 514 به اتفاق آرا در جلسه‌ی 2382 شورای امنیت در تاریخ 12

[ صفحه 201]

ژوئیه 1983 (21 / 4 / 1361) و پس از سکوت 22 ماهه‌ی سازمان ملل صادر شد. قطعنامه‌ی 514 در بند اول «خواستار آتش‌بس و خاتمه‌ی فوری همه‌ی عملیات‌های نظامی» و در بند «خواستار عقب‌نشینی نیروها به مرزهای شناخته‌شده‌ی بین‌المللی بود.» در بند «اعزام گروهی از ناظران سازمان ملل متحد به منظور تأیید و نظارت بر آتش‌بس و عقب‌نشینی پیش‌بینی شده بود.» در بند چهارم به کوشش‌های میانجیگرانه به نحوی هماهنگ از طریق دبیر کل برای دستیابی به راه‌حل عادلانه و شرافتمندانه‌ی مورد قبول هر دو طرف تأکید شد و در بند پنجم از همه‌ی دولت‌های دیگر درخواست شد از اقداماتی که به ادامه اختلافات یاری می‌رساند خودداری کنند. [638] .
کارشناسان حقوق بین‌الملل در بررسی قطعنامه‌ی 514 معتقدند با وجود محرز بودن تجاوز دولت عراق به ایران، در این قطعنامه همانند قطعنامه 479 مورخ 28 سپتامبر 6 (1980 مهر 1359) از واژه‌ی تجاوز استفاده نشده است. [639] علاوه بر این قطعنامه‌ی 514 با فاصله‌ی 21 ماه و 15 روز پس از قطعنامه‌ی پیشین صادر شد. در واقع، در مدتی که عراق خاک ایران را اشغال کرده بود سازمان ملل هیچ واکنشی نشان نداد و تنها پس از آنکه نیروهای عراقی - آن هم نه کامل - از خاک ایران بیرون رانده شدند یا عقب‌نشینی کردند، قطعنامه‌ی جدید با عبارت: «اظهار نگرانی عمیق درباره‌ی طولانی شدن برخورد میان دو کشور» صادر شد. همچنین برای اولین بار در طول 22 ماه جنگ، در قطعنامه از برقراری آتش‌بس، عقب‌نشینی نیروها به مرزهای شناخته‌شده‌ی بین‌المللی و تشکیل نیروهای حافظ صلح برای استقرار در مرز دو کشور و همچنین احترام به حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی و اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها سخن به میان آمد. [640] .
بر همین اساس، نظر کلی سازمان ملل در قطعنامه‌ی جدید حل و فصل قطعی جنگ نبود بلکه بیشتر به دنبال آن بودند که ایران را برای ادامه‌ی جنگ در وضعیت دشواری قرار دهند به همین دلیل، هیچ گونه امتیازی به ایران برای کمک و تسهیل در تصمیم‌گیری این کشور در خاتمه دادن به جنگ پیش‌بینی نشد.

[ صفحه 202]

سفیر امریکا در سازمان ملل، ویلیام شرمن، قطعنامه را «متوازن» نامید و تأکید کرد در این قطعنامه هیچ گونه پیشداوری نشده است. وی اظهار امیدواری کرد مناقشات موجود با راه‌حل‌های «مرضی الطرفین» برطرف شود! [641] رادیو امریکا نیز از صدور قطعنامه گزارش داد و اعلام کرد این اقدام شورای امنیت در حالی انجام می‌شود که گزارش‌های رسیده حاکی از آمادگی نیروهای ایران برای حمله به عراق است. [642] سفیر فرانسه نیز اظهار امیدواری کرد با توجه به اینکه بنابه این قطعنامه «مسئولیت طرفین» مشخص است به موجب قرارداد 1975 الجزایر، ایران و عراق مرزهای تعیین‌شده بین دو کشور را محترم شمارند. [643] .
روزنامه‌ی تایمز، چاپ لندن، به وضعیت موجود و خواسته‌های ایران و همچنین محتوای قطعنامه‌ی 514 توجه کرد و در تحلیلی نوشت:
«قطعنامه شورای امنیت به منزله تأیید مواضع عراق در جنگ به شمار می‌رود و هرچند این قطعنامه به اتفاق آرا به تصویب رسیده است لیکن واضح است که چنین قطعنامه‌ای در صورت برآورده نساختن خواسته‌های ایران، عدم موافقت را در پی خواهد داشت و عدم همکاری ایران برای اجرای این قطعنامه، به معنی بی‌ثمری آن است.» [644] .
جمهوری اسلامی ایران با درکی که از ماهیت تلاش‌های سازمان ملل و محتوای قطعنامه داشت از پذیرش آن خودداری کرد. مهندس موسوی، نخست‌وزیر وقت، در سخنانی قطعنامه‌ی 514 را به معنای رأی اعتماد امریکا و شوروی به صدام دانست و این پرسش را طرح کرد که «چرا شورای امنیت در سال گذشته خواب بود و یکباره با آزاد شدن خرمشهر از خواب پرید؟» ایشان سپس اضافه کرد: «اگر شورای امنیت 10 قطعنامه دیگر هم صادر کند ما نمی‌توانیم از حقوق حقه خود دست برداریم.» [645] .
وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران به قطعنامه‌ی 514 واکنش نشان داد و با صدور بیانیه‌ای، قطعنامه را به منزله‌ی «حمایت علنی شورای امنیت از تجاوز عراق علیه ایران» و «تلاش هماهنگ و سازمان‌یافته ابرقدرت‌ها برای

[ صفحه 203]

جلوگیری از حقوق طبیعی ایران و کوشش برای حفظ حکومت عراق از سقوط حتمی» ارزیابی کرد. [646] بنابر مندرجات این بیانیه، شورای امنیت در مدت 22 ماه از مسئولیت‌های خود در چارچوب منشور و برخلاف ماده‌ی 39، مدت سر باززده است. [647] و از شناسایی تجاوز مسلحانه عراق توأم با اشغال به مدت 22 ماه خودداری کرده و متجاوز را به خاطر رعایت نکردن مواد 23 و 37 منشور ملل متحد محکوم نکرده است. [648] وزیر خارجه‌ی ایران نیز در مصاحبه‌ای مطبوعاتی عملکرد سازمان ملل متحد را نقد کرد و در تشریح مواضع ایران گفت:
«زمانی که تمامیت ارضی کشور ما و اساس جمهوری اسلامی ایران توسط مزدوران تهدید می‌شد، شما کجا بودید؟ آیا حتی یک کلمه از طرف سازمان عریض و طویل ملل متحد در محکومیت این متجاوز سرکش گفته شد؟ اگر چنین نشد که نشد، چه دلیلی دارد که ما برای این نشست ارزش قائل شویم... ما به شورای امنیت توصیه می‌کنیم که حداقل برای حفظ باقی‌مانده حیثیت خود جانب حق را بگیرد و به ایران کمک کند تا حقوق از دست رفته‌اش را بازپس گیرد.» [649] .
نماینده‌ی دائم ایران در سازمان ملل نیز در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد این قطعنامه کمترین اعتبار را دارد؛ زیرا نتیجه‌ی همکاری نزدیک نمایندگان عراق و اردن به رهبری امریکاست. [650] .
در حالی که تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و عقب‌نشینی نیروهای عراق از خاک ایران همراه با صدور قطعنامه‌ی جدید سازمان ملل اوضاع را به سود عراق تغییر داده بود، جمهوری اسلامی ایران بر اساس نگرانی از پیدایش تحولات جدید، با واکنش به قطعنامه‌ی 514 شورای امنیت سازمان ملل، قوای نظامی ایران در سازماندهی طرح جدید نظامی برای اجرای عملیات رمضان، به سمت منطقه شرق بصره گسیل کرد و این نقطه‌ی آغاز «تلاش برای پایان دادن جنگ» [651] با تکیه بر پیروزی نظامی و ادامه جنگ در خاک عراق بود.

[ صفحه 209]


نتیجه گیری‌

پرسش از علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر در مقایسه با سایر پرسش‌ها نسبتا بنیادی و فراگیر شده است. هم اکنون در واکنش به آن، گفتمان جدیدی به وجود آمده است که با انتشار کتاب، مقاله و سخنرانی روبه گسترش است. مطالعات تاریخی درباره‌ی رخدادهای سرنوشت‌ساز و رویکرد انتقادی به آن، به این معنا است که مراحل حساس تاریخی همواره به پرسش‌هایی بنیادی منجر می‌شود. این پرسش‌ها در موقعیت‌های خاصی شکل می‌گیرد و با وجود اینکه پاسخ‌هایی متفاوت به آن داده می‌شود، همچنان پابرجا باقی می‌ماند. بنابراین، نمی‌توان انتظار داشت که با پاسخ دادن پرسش فراموش شود. با این توضیح، به نظر می‌رسد گفتمان موجود حول محور ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر، همچنان گسترده شود و درباره‌ی آن ضمن تحقیق و پژوهش، باید تأمل و اندیشه کرد.
بدون در نظر گرفتن نقش و تأثیر ملاحظات سیاسی، نظامی و اجتماعی در طرح و نهادینه شدن نقد ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر به نظر می‌رسد که پرسش از حادثه‌ی تاریخی فتح خرمشهر و تصمیم‌گیری ایران و روندی که به ادامه‌ی جنگ منتهی شد و همچنین نتایج و پیامدهای آن استحکام لازم را ندارد و اساسا به روش ناصحیح طرح و در آن تصمیم‌گیری تمرکز شده است. حال آنکه مسئله اساسی نحوه‌ی اجرای این تصمیم است. همچنین این نقد از نتایج عملیات رمضان و طولانی شدن جنگ متأثر است نه از شرایط تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر. بنابراین می‌توان گفت پرسش اساسی این است که چرا پیروزی در خرمشهر به پیروزی استراتژیک ایران بر عراق و

[ صفحه 210]

خاتمه‌ی جنگ منجر نشد؟ در واقع، اگر عملیات رمضان با پیروزی نظامی ایران بر عراق به پایان می‌رسید، روند تحولات و تا اندازه‌ای سرنوشت جنگ تغییر می‌کرد و مهار پیامدهای این تحول استراتژیک بسادگی امکان‌پذیر نمی‌شد و به برتری ایران و ظهور چالش‌های جدید و احتمالا پیدایش موقعیت جدید ایران، [652] می‌انجامید. در این صورت نه تنها از علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر پرسش نمی‌شد بلکه با تحولات و دگرگونی مفاهیم در باورها و واقعیت صحنه‌ی سیاسی - نظامی جنگ و منطقه، گفتمان جدیدی حاکم می‌شد که مشخصه‌ی آن برتری ایران و انفعال سایر بازیگران بود. حال آنکه نتیجه‌ی عملیات رمضان و ادامه‌ی جنگ و مهم‌تر از همه گسترش دامنه‌ی جنگ با حمله عراق به شهرها و زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی کشور تدریجا پرسش از ادامه‌ی جنگ را موجب شد. در واقع، این پرسش از نتایج و پیامدهای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر است.
در نقد تصمیم‌گیری ایران پس از فتح خرمشهر، به شرایط و فضای تصمیم‌گیری و امکان اتمام جنگ با توجه به افکار عمومی در جامعه‌ی ایران و در میان رزمندگان و مسئولان سیاسی - نظامی و توجه نکردن عراق، سازمان ملل و سایر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به خواسته‌های ایران توجه نمی‌شود و صرفا بر ضرورت پایان جنگ تأکید می‌شود، حال آنکه نگرانی ناشی از تغییر وضعیت استراتژیک جنگ و برتری ایران بر عراق و همچنین امیدواری به مقاومت صدام در برابر حملات ایران موجب شد تا به خواست‌های ایران و تأمین آن توجه نشود. از این منظر عملیات رمضان به منزله‌ی آزمون میزان قدرت و توانایی ایران برای کسب پیروزی نظامی بر عراق و متقابلا قدرت مقاومت عراق در برابر تهاجمات ایران بود. بر همین اساس،

[ صفحه 211]

برای ناکامی ایران و حفظ صدام حمایت‌های همه‌جانبه از عراق آغاز شد.
با این توضیح، در حالی که ایران در موضع برتر قرار داشت و پیامدهای آتش‌بس با عراق کاملا مبهم بود آیا اتمام جنگ ممکن بود؟ اگر ایران با موقعیت برتر، از موضع ضعف به فرض دریافت مقداری پول [653] از صندوق مشترک کشورهای عربی [654] به جنگ پایان می‌داد آیا این اقدام به منزله‌ی تأمین حقوق ایران و برقراری صلح و ثبات بود؟ آیا امروز این اقدام نقد نمی‌شد؟
این توضیحات و ملاحظات نشان می‌دهد، فتح خرمشهر یک رخداد سرنوشت‌ساز و تاریخی با پیامدهای استراتژیک بود. اتخاذ هر تصمیمی در چنین شرایطی به دلیل ابعاد و پیامدهای آن همواره پرسش‌انگیز خواهد بود. بنابراین، پرسش کنونی از علت ادامه‌ی جنگ تحت تأثیر پاره‌ای از ملاحظات و شرایط شکل گرفته است و اگر مسیر حوادث صورت دیگری به خود می‌گرفت، ماهیت و شکل پرسش نیز تغییر می‌کرد و گفتمان دیگری حول محور آن درمی‌گرفت.
آنچه روشن است ایران پس از غلبه بر معضل تجاوز و اشغال، با آزادی مناطق اشغالی و تأمین ثبات سیاسی وضعیت استراتژیک جنگ را تغییر داد و در موضع برتر قرار گرفت. پیدایش این تحول پیش‌بینی ناپذیر بود و در نتیجه مواضع و رفتار عراق و سایر سیاستمداران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را دگرگون کرد. در چنین فضایی با وجود تفوق نظامی ایران، همچنان به خواست‌های ایران بی‌توجهی شد.
وضعیت حاصل از برتری ایران بر باورها و تصورات مردم و نیز بر روحیه‌ی رزمندگان و تصمیم‌گیرندگان جنگ تأثیر گذاشت. نوعی خوش‌بینی همراه با نگرانی حاکم شده بود. پیروزیهای پی‌درپی در عملیات‌های آزادسازی و

[ صفحه 212]

تضعیف روحیه ارتش عراق و تلفات وارده بر آنها و همچنین تضعیف موقعیت سیاسی صدام، این باور را ایجاد کرده بود که با تکیه بر اقدامات نظامی می‌توان موقعیت برتر ایران را تثبیت کرد و خواسته‌های برحق جمهوری اسلامی ایران را برآورد. متقابلا مواضع و سیاست دولت‌های متخاصم بویژه امریکا و عراق نگران‌کننده بود و به نظر می‌رسید در جهت توجه و تأمین خواسته‌های ایران هیچ گونه تمایلی وجود ندارد. در چنین وضعیتی سازمان ملل همچنان از معرفی رژیم عراق به عنوان متجاوز طفره می‌رفت و ارتش عراق نیز در خاک ایران مستقر بود. گسترش حمایت از عراق و متقابلا تهدید ایران و فشار به آن در پایان دادن به جنگ نگران‌کننده بود. در چنین وضعیتی اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و عراق در برخی مناطق یک‌جانبه عقب نشست و در مناطق استراتژیک استقرار یافت که به پیدایش این باور منجر شد که هدف اصلی حفظ صدام و فشار بر ایران است و گذشت زمان بازسازی توان نظامی عراق و ایجاد و استحکام مواضع دفاعی آن را موجب خواهد شد.
در چنین اوضاع و احوالی جمهوری اسلامی در واکنش به تحولات جدید، با خوش‌بینی و نگرانی، زمینه‌های اجرای عملیات رمضان را فراهم ساخت. تصمیم برای عملیات پس از جلسات متعدد با حضور مسئولان سیاسی - نظامی کشور و ارزیابی موقعیت ایران، وضعیت منطقه و چشم‌اندازهای مخاطره‌آمیز آینده، اتخاذ شد.
هیچ یک از شخصیت‌ها یا گروه‌های سیاسی (به استثنای حزب توده که تحت تأثیر سیاست‌های شوروی، ابتدا با ادامه جنگ و سقوط صدام موافق بود ولی بعدا مخالفت کرد) هیچ گونه تلاش و موضع‌گیری روشنی را با مصاحبه، سخنرانی یا انتشار بیانیه در مخالفت با ادامه جنگ یا ارائه گزینه‌های مناسب برای خاتمه دادن به جنگ انجام ندادند. تنها یک سال پس از فتح خرمشهر و تداوم انسداد فضای سیاسی کشور به دلیل ادامه جنگ، تدریجا نهضت آزادی [655] .

[ صفحه 213]

برای نخستین بار از علت ادامه جنگ پرسشی طرح کرد و این، آغاز شکل‌گیری گفتمان جدید درباره‌ی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بود.
در هر صورت، به نظر می‌رسد اگر آنچه بعد از عملیات رمضان از واقعیات سیاسی - نظامی درک شد، چنانچه بیش از این عملیات حاصل شده بود در ماهیت تصمیم‌گیری ایران تأثیرات اساسی برجای می‌گذاشت. بنابراین، جنگ پس از فتح خرمشهر بر اساس ملاحظات حاصل از عملیات رمضان، و نه نتایج فتح خرمشهر، ادامه یافت